یک پرستار جوان در یک دهکده کوچک روستایی انگلیسی به همراه مادر دیوانه اش ساکن می شود. در حالی که به عنوان پرستار منطقه از مردم روستایی مستعد حادثه مراقبت می کند...
یک پیرمرد ثروتمند به نظر میرسد که به دلیل مواجه با یک گربه از ترس مرده، اما خانم مارپل باور نمیکند و مشکوک میشود که یکی از چهار بستگانش او را به خاطر ثروتش به قتل رسانده اند...
"خانم هایی که انجام می دهند" نظافتچی های اداری هستند. یکی از آنها نکاتی را در مورد سهام پیدا می کند و ثروت زیادی به دست می آورد. آنها سپس از آن برای نجات محله های قدیمی خود از دست توسعه دهنده شرور استفاده خوبی می کنند...
یک افسر ارتش به کوههای اسموکی برمیگردد و سعی میکند تا دوستانش را متقاعد کند که به ارتش اجازه دهند یک سایت موشکی در زمینشان بسازند. هنگامی که او به آنجا می رسد، متوجه می شود که یک پسر عموی شبیه به هم دارد...
پس از جنگ جهانی دوم، درسدن کارهای زیادی برای بازسازی دارد. برای اینکه دوباره کارخانه سیگارسازی را که زمانی در آن کار می کرد، به دست آورد، کاله باید به ویتنبرگ سفر کند - تنها جایی که کاربید در آن یافت می شود...
دختر لوس صاحب یاختی مایک را اخراج میکند، اما او با کمک پسری شغلی به عنوان خواننده در هتل هیلتون آکاپولکو پیدا میکند. مایک با تصاحب دختر نجات غریق و 3 ساعت از زمان کار او، زندگی او را مختل میکند.
یک مغازه دار بداخلاق سرمایه گذاری مالی ناموفقی انجام داد و اکنون در آستانه ورشکستگی قرار گرفته است. او برای انتقام گرفتن ، خانواده خود را درگیر نقشه ای برای سرقت از بانک در همسایگیشان می کند...
مردی اهل شهری بزرگ با زنی که با رشد بیش از حد موهایش روبروست آشنا می شود. او زن را در نمایشگاه به نمایش عموم گذاشته و با او ازدواج می کند. اما پس از ازدواج او پیشنهادی وسوسه کننده از یک فرانسوی دریافت می کند و...
ادی فکر می کند وقت آن رسیده که پدرش دوباره ازدواج کند. با این حال، به عقیده او، سلیقه پدرش در مورد زنان جای تامل دارد. او معتقد است که دختر همسایه انتخاب بهتری خواهد بود...
"پیتر" در سن هفده سالگی مشغول بکار می شود.این اتفاق در چکاسلواکی بی سابقه بوده و او به عنوان مامور امنیتی در یک فروشگاه شلوغ مشغول می شود.رئیسش به او دستورات ساده ای می دهد به همین دلیل او در کارش موفق نمی شود و...
روکو و همدست زنش آنژل یک کامیون را از یک شرکت حمل و نقل در بیابان صحرا میربایند. رئیس شرکت حمل و نقل، کاستیلیانو، دوست روکو، هروه، و یک آلمانی تازهکار، هانس، را استخدام میکند تا به دنبال او بروند و کالای ارزشمندش را برگردانند. پس از اینکه آنها با مشکلاتی روبرو میشوند،..