یک کارآگاه خصوصی سختکوش به نام مالون برای بازگرداندن یک چمدان از یک ساختمان پر از خلافکار مسلح استخدام می شود، اما یک تیراندازی خشونت آمیز رخ می دهد و مالون تنها بازمانده می شود. او متوجه می شود که در دام افتاده است و ...
موریس جابسون، سرپرست کارآگاه، مجبور می شود ناپدید شدن بسیار مشابه کلر کمپلی را که در سال 1974 مرده پیدا شد و پس از آن زندانی شدن پسر محلی مایکل میشکین را به یاد آورد...
داستان از کودکی شروع میشود که به دلیل آسیبهای روحی، به گروهی شورشی میپیوندد. اما سرنوشت تلخی در انتظارش است و او را مجبور میکنند تا به عنوان یک قاتل برای پلیس کار کند. این داستان نشان میدهد که چگونه آسیبهای روحی میتواند زندگی یک فرد را به طور کامل تغییر دهد و او را به سمت تاریکی بکشاند.
مرد غریبهای با تفنگی بر دوش، هفت نفر از مشتریان رستورانی دورافتاده در حاشیه جاده را گروگان گرفت. اما با افزایش تعداد قربانیان، بازماندگان ناامید دریافتند که یکی از گروگانها شاید خطرناکتر از خود آدمربا باشد.
در سال ۲۰۷۲ وقتی که رئسای تبهکاران می خواهند از شر کسی خلاص شوند، او را به ۳۰ سال قبل در زمان منتقل می کنند، جایی که گروهی از قاتلین حرفه ای معروف به «لوپر» انتظار هدف را می کشند تا او را از بین ببرند. «جو» ( جوزف گوردن لویت ) یک لوپر است که متوجه میشود هدف جدیدش، نسخه میانسال خودش از سال ۲۰۷۲ ( بروس ویلیس ) می باشد...
ریچارد هانی (روپرت پنری جونز) از آفریقا به لندن باز می گردد و ناامیدانه از پیش پا افتاده بودن زندگی قدیمی خود خسته می شود . زمانی که همسایه گوشهنشین هانی، اسکادر (ادی مارسان)، به آپارتمان او میرود و خود را عضو سرویس مخفی بریتانیا میداند، اوضاع تغییر میکند...
لویندر سینگ، دزدی که اکنون در بازداشت به سر می برد و در معرض محاکمه قرار دارد، در مورد زندگی جنایتکارانه خود فکر می کند، در حالی که مطبوعات به این موضوع فکر می کنند که چگونه او قبل از دستگیری توانسته است از بسیاری موارد فرار کند...
لائو کوی به چین بازگشته تا طلاق خود را نهایی کند، در راه رفتن به فرودگاه برای بازگشت به قبرس، به طور تصادفی با دختری مست به نام شیائو شیا در حال فرار از دست چند نفر بد برخورد می کند. لائو کوی درگیر یک بازی موش و گربه می شود که دنبال پول است و سعی می کند یک قدم جلوتر از جنایتکاران بماند...
سوزان، مادری پولدار و متاهل است که از زندگی بورژوا و کسالتبارش خسته شده است. او تصمیم میگیرد بهعنوان فیزیوتراپ به دنیای کار برگردد و مطب کوچکی در حیاط خلوت خانهشان بسازد. سوزان در خلال استخدام معمار برای ساخت مطب، عاشق او میشود...
"والتر وید" کارمند اف بی آی است که سازمان نقشه ای برای ترور او را آشکار میکند.گروهی از آدمکشهای خطرناک توسط مردی مرموز استخدام شده اند تا با کشتن او جایزه بزرگی بدست بیاورند...