سوفیا و گرگ، زوجی که تقدیر آنها را به هم پیوند داده، خاطرات نخستین روزهای عشقشان در لسآنجلس را مرور میکنند و این قرار ساده، ارزش لحظات کوچک زندگی را به تصویر میکشد.
نویسندهای ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ا و پرستارش در جلسات درمانی صمیمی میشوند و نویسنده داستان دوستیای را تعریف میکند که با تلاش آنها برای از بین بردن احساساتشان به یکدیگر، به فاجعه ختم میشود.
لونا، رقصندهی سابق، برای مدیریت کسبوکار ساختمانی خانوادگی، آرزوی رقص خود را رها کرده است. او که فرصتی برای تبدیل سالن ورزشی به استودیوی رقص هوایی پیدا میکند، بهصورت مخفیانه در حال تمرین با پارچههای هوایی دیده میشود. بنیت، هوادار حرفهای که به شهرشان بازگشته، لونا را در حال تمرین کشف میکند...
زندگی مادالنا، زن سی و چند ساله ای که شغل کسل کننده ای دارد و در قرارهای ناموفق شرکت می کند، کاملاً به هم ریخته است. تا اینکه یک روز با فرشته نجات غیرمنتظره ای به نام والنتینا ناپی،روبرو می شود..
رابطه عاشقانه Kaska و Patryk زمانی که به یکدیگر مشکوک به خیانت می شوند مورد آزمایش قرار می گیرد. بدتر شدن اوضاع، همسایگان آنها مدام در امور آنها دخالت می کنند.
عشق اغلب به صورت غیرمنتظره و به شکل دلخواه ما اتفاق نمیافتد. آیا عشقی که با مشکلات و مخالفتهای زیادی روبرو میشود، میتواند دوام بیاورد؟ این پرسشی است که در این متن مطرح شده و نویسنده در تلاش است تا به آن پاسخ دهد.
آزی آکوستا و راب گینت، دو دوست صمیمی دوران دبیرستان، نقش افرادی را بازی میکنند که به «شکر بچه» تبدیل شدهاند و برای یکدیگر از هیچ فداکاریای دریغ نمیکنند. اما ورود عشق به زندگی آنها، همه چیز را دگرگون میکند.
سلس نگاهی اجمالی به دنیای سی سی میبیند، جایی که سی سی با دوستان قدیمی ارتباط برقرار میکند و دشمنان جدیدی را در تلاشی ناامیدکننده برای مقابله با گذشتهاش پیش از برخورد رو در رو با آن میپذیرد. سوال این است که چه کسی از این برخورد جان سالم به در خواهد برد.
نائومی پس از مرگ فرزندش افسرده میشود و شوهرش از او دور میشود. شوهرش برای احیای زندگی مشترکشان، او را به بیرون دعوت میکند و با زن مرموزی آشنا میشوند. نائومی در نهایت در یک رابطه چندگانه دروغین گرفتار میشود.
وقتی در دهه 90 برای اولین بار با زنان آنلاین ملاقات می کند، شان وولف با صحبت با یک مربی قرار می فهمد که چرا قرار ملاقات با آنها شکست خورده است، اما او از زنی که ملاقات کرده است، یک راز چالش برانگیز زندگی را می آموزد.
هیتر، مجری یک برنامهی تلویزیونی، برای ساخت یک قسمت ویژه کریسمس، میخواهد از یک شرابسازی خاص بازدید کند. اما صاحب این شرابسازی که مردی جذاب و لجباز است، با او همکاری نمیکند.
هنگامی که یک زوج نوازنده تازه ازدواج کرده در ماه عسل جزیره خود در طوفان گرفتار می شوند، باید با حقایقی دشوار روبرو شوند که می تواند ازدواج آنها را نابود کند ...
آنورا، دختر جوانی که با پسر یکی از ثروتمندان روسی آشنا میشود و بهطور ناگهانی تصمیم به ازدواج با او میگیرد. اما این قصه عاشقانهای که شبیه داستانهای پریان است، با رسیدن خبر ازدواج به روسیه به خطر میافتد. چراکه پدر و مادر ثروتمند داماد برای لغو این ازدواج راهی نیویورک میشوند.