در کوههای گرجستان، دو زن که مسئول تلهکابین هستند، در حین کار و عبور کابینهایشان از کنار یکدیگر، دلباختهی هم میشوند. این رابطه عاشقانه با مخالفت رئیسشان مواجه میشود.
یک دانشجوی جوان، برای گذراندن یک تابستان بیدغدغه به زادگاهش در خیخون، واقع در ساحل اقیانوس اطلس، سفر میکند و از روزمرگیها، تعهدات و دوست پسرش در مادرید رهایی مییابد.
"ما فن" مرموز وقتی "بائو" بدبین به کلوپ شبانه ای که او در آن به صورت پاره وقت کار می کند بازدید می کند، ملاقات می کند. در جریان شلوغی در باشگاه، "بائو" "ما فن" را از محل بیرون می کشد و او را به بیمارستان می برد تا زنی بیهوش به نام پائولین را ملاقات کند...
ژانگ، دستیار خجالتی خیاط، توسط مشتری مستبد خود خانم هوآ . پس از ملاقات با او، او را اغوا می کند تا مطمئن شود که او را در هنگام طراحی لباس هایش به یاد خواهد آورد و به زودی رابطه ای بین آن دو ایجاد می شود...
اندرو یک مشکل اساسی دارد: او نمی تواند از دوست سمی که به تازگی او را رها کرده است دور بماند. دوستان مداخله گر او تصمیم می گیرند با ایجاد کریستیانو، یک دوست جعلی در رسانه های اجتماعی به او کمک کنند...
موریل و لی میخواهند زندگی تازهای را شروع کنند، اما ورود برادر لی همهچیز را به هم میریزد. موریل پنهانی به شرطبندی روی اسبها میپردازد و در این مسیر، عشقی غیرمنتظره را پیدا میکند.
سه مرد که دوستان قدیمی هستند در یک کارخانه قطعات خودرو در یک شهر کار میکنند - وقتی کارخانه توسط برخی سرمایهگذاران خارجی خریداری میشود، آنها به همراه بسیاری از کارمندان دیگر اخراج میشوند و ...
یک پسر جوان به نام ساتیاپرم در شهر احمدآباد زندگی میکند. او به دختری به نام کاتا علاقهمند میشود که با تاپان رابطه دارد. بعد از جدایی کاتا و تاپان، ساتیاپرم سعی میکند کاتا را به خودش علاقهمند کند...