داستانی عاشقانه که در مناظر باشکوه لاداغ هیمالیا اتفاق می افتد."سمسارا" مردیست که تلاش می کند با انکار دنیا به روشنی معنویات دست پیدا کند.و زنی تلاش می کند عشق و زندگی خود را در دنیا حفظ کند.اما سرنوشت آنها تغییر کرده و با هم گره می خورد...
یک شاگرد سرسخت و بیرحم ، برای مردی کار میکند ، که تمرینات مبارزه او را تحت نظر دارد و همچنین ژنرال روچانگِ حریص را به بار آورده است . روچانگ برنامه دارد که با ازدواج با شاهزاده هالو ، کشور را تصاحب کند ، اما هالو متوجه میشود که ...
چارلی بویل متوجه میشود که حتی هوش بالای او هم نمیتواند همه مشکلاتش را حل کند وقتی که برای پیدا کردن دوستانی همسن و سال خودش، یک زندگی دوگانه را شروع میکند.
یک مدیر تبلیغاتی اهل نیویورک به شهری کوچک در غرب کشور سفر می کند تا ارثیه ای را به دست بیاورد اما متوجه می شود باید یک گروه کر را تشکیل داده و آنها را به موفقیت برساند تا بتواند به ارثیه دست پیدا کند...
کاترین به طور تصادفی با نیک آشنا می شود و پس از یک تندباد عاشقانه، آن دو با هم ازدواج می کنند و کاترین به آپارتمان نیک نقل مکان می کند، اما پس از مدتی یک فرد مزاحم شروع به بازی های فکری عجیب با کاترین می کند و مشکلاتی را برایش بوجود می آورد...
محمود نویسندهای است که برای نوشتن باقیماندهٔ کتاب جدید خود در پی یک کم کاری طولانی، به باغ پدری خود در دماوند پناه آورده است. اما در باغ درخت گلابی قدیمی ...
یک دختر ۱۹ ساله به نام اینا به اتهام رفتار نامناسب به یک شغل سخت در یک شهرسازی فرستاده میشود. اینا با دو زن بزرگسال دیگر دوست میشود و با آنها در محل کارشان زندگی مشترک میکند...
فالگیری به نام آرنیتا در یک مهمانی هالووین پیشبینی میکند که یکی از زوجها تا پایان سال از هم جدا میشوند. او همچنین به کاترین میگوید که خطوط کف دستش نشان از ادغام عواطف و منطق او دارد. حال سوال این است که آیا پیشبینی او درباره جدایی، شامل کاترین و دوست پسر جوانش خواهد شد؟