داستان در سال ۱۹۴۱ و در تایلند رخ میدهد. یک گروه کوچک از سربازان جوان به رهبری موک، در برابر حملهی ژاپنیها مقاومت میکنند. ژاپنیها یک سلاح بیولوژیکی خطرناک با خود آوردهاند که تهدیدی بزرگ برای همه است.
رام، وارث ثروتمند، پس از بازگشت از تحصیلات خارج از کشور، برای رسیدن به مقام مدیرعاملی با مخالفت یکی از سهامداران روبرو میشود. او برای اثبات شایستگیهای خود، قبول میکند صد روز را مانند یک فرد معمولی زندگی کند.
سگ پلیس و صاحبش در حین انجام وظیفه مجروح میشوند و طی یک عمل جراحی به هم متصل میشوند و "مرد سگی" متولد میشود. او وظیفه دارد از مردم محافظت کند و در عین حال، باید با نقشههای شیطانی پتی گربه مقابله کند.
مردی که شغلش خرید و فروش ملک است، بعد از اینکه دوست تبهکار قدیمی اش دوباره پیدا می شود و به او پیغام خطرناکی می دهد، مجبور می شود به زندگی خلافکاری خود برگردد. از طرفی، برادر خلافکارش هم او را تعقیب می کند و او باید با گذشته ی تاریک خود روبه رو شود.
در جهانی که مورد هجوم زامبیها قرار گرفته و ویران شده است، نوجوانی زیرک و محافظش برای زنده ماندن تلاش میکنند. آنان در این راه با مخاطراتی پیوسته مواجه شده و مرزهای امید و وفاداری را به چالش میکشند.
یوماگی، دانشآموز دبیرستانی، با گائوما، یک آوارهٔ مرموز که مدعی است میتواند کایجوها را کنترل کند، روبهرو میشود. دیری نمیگذرد که یک کایجو حمله میکند و گائوما ربات غولپیکر داینازنون را برای مقابله با آن فرا میخواند. ..
سرنوشت جهان در آستانه نابودی قرار گرفته است، چرا که ارن نیروی نهایی تایتانها را آزاد کرده است. او با ارادهای پولادین برای نابودی تمام کسانی که الدیا را تهدید میکنند، سپاهی شکستناپذیر از تایتانهای عظیمالجثه را به سوی مارلی رهبری میکند.
داستان سه برادر که در جنوب آمریکا زندگی میکنند و به دنبال انتقام از پدری هستند که روحشان را به شیطان فروخته است، در فضایی خونین و همراه با موسیقی روایت میشود.
در نخستین سال امپراتوری تانگ کبیر، امپراتور وو در شهر لوئویانگ، پایتخت آن زمان، حضور داشت. در همین هنگام، قرار بود حکم اعدام جینپینگ به جرم جستجو برای موجودی افسانهای به نام "دیو بلعنده" اجرا شود.
میسون، دزد حرفهای، در تلاشی برای انجام بزرگترین سرقت خود با برادرش، به یک بانک دستبرد میزند. اما همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود و آنها خود را در محاصره پلیس میبینند. تنشها بالا میگیرد و میسون با مذاکرهکننده ارشد که همسر سابق او است، وارد معامله میشود.
وقتی لئونور، فیلمساز بازنشستهای که بر اثر اصابت تلویزیون به سرش به کما میرود، مرز میان خیال و واقعیت درهم میشکند و او ناگزیر میشود در فیلمنامه ناتمام خویش نقش قهرمان اکشن را ایفا کند.
جوانی برای یافتن شهابسنگی که به تازگی در کوهستان فرود آمده بود، به آنجا رفت، اما موجودی ناشناخته جان او را گرفت. آن موجود سپس به روستا حمله کرد و با خوردن ساکنان، وحشتی عظیم در سراسر جزیره برانگیخت.