یک فیزیکدان متخصص در فیزیک کوانتوم، موفق به ساخت دستگاهی میشود که دریچهای به یک جهان زیراتمی میگشاید. این دانشمند، در حین تلاش برای نمایش عملکرد دستگاه خود، به طور تصادفی به یک کشف بزرگ دست پیدا میکند: روشی انقلابی برای درمان بیماری سرطان.
وو-سئونگ پس از سالها تلاش و پسانداز، سرانجام موفق میشود خانهای برای خود بخرد. اما شادی او دیری نمیپاید؛ زیرا خرید این آپارتمان نه تنها او را با مشکلات مالی و ورشکستگی روبرو میکند، بلکه صداهای عجیب و غریب و آزاردهندهای که از طبقات بالا یا پایین میآیند، آرامش را از او سلب کرده و زندگیاش را به یک کابوس تبدیل میکنند.
با ناپدید شدن استفانی ۱۵ ساله، مادرش هلنا احساس میکند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. او باور دارد که شاید جنون بتواند راهی برای آشتی و عشق دوباره باشد.
سالها بعد، در مزرعهای که وضعیت دامداری آن رو به وخامت است، زنی به پیامدهای نگرانکننده فناوری جدید همسرش در زمینه پرورش و اصلاح نژاد دامها پی میبرد.
یک گروه از مردان صمیمی که در یک سازمان «امنیت نخبه» کار میکنند و حفاظت از مردان قدرتمند و رهبران جرایم سازمانیافته را بر عهده دارند، زمانی که خیانت در درون این برادری رخنه میکند، مورد آزمایش قرار میگیرند.
دو خواهر نوجوان از درگیر بودن خانوادهشان با یک برنامه مخفی مطلع میشوند و برای فرار از دست جنایتکاران خطرناکی که خانوادهشان را هدف قرار دادهاند، فرار میکنند.
آلیس در یک اپلیکیشن دوستیابی با فردی آشنا میشود که به نظر میرسد شریک ایدهآل اوست. اما خیلی زود متوجه میشود که این مرد یک کلاهبردار است که با دزدیدن هویت هماتاقی سابقش، قصد نفوذ به زندگی او را داشته است.
این داستان در مورد سه شخصیت است که زندگیشان به هم گره میخورد: یک معلم، یک دانشآموز عاشقپیشه، و یک فیلمساز که با مشکلات درونی دستوپنجه نرم میکند. این سه نفر در کنار هم برای پیدا کردن نوجوانی که ناپدید شده، تلاش میکنند.
هنگامی که وحشتهای گذشته دوباره سر برمیآورند و امروز و آینده را تهدید میکنند، رویارویی با شرارتِ پنهان در جامعه به تنها راه ممکن تبدیل میشود. در این میان، یک نفر در مسیری برای دستیابی به عدالت و رستگاری، در برابر این تاریکی میایستد تا هیولایی را که از مجازات گریخته، متوقف سازد.
لینه برای تضمین آینده خودش و برادرش، همهچیز را به خطر میاندازد و سفری پرمخاطره را آغاز میکند. در طول یک شب پرالتهاب، او با گذشته تاریک خود روبهرو میشود.
کامرون و مادرش، برای فرار از دست پدرش، به مزرعهای دورافتاده نقل مکان میکنند. در آنجا، کامرون با پدیدههای غیرممکنی مواجه میشود که او را به تردید درباره واقعیت وا میدارد. او باید پیش از اینکه این رازها زندگیاش را ویران کنند، آنها را کشف کند.
یک مدرسه خاص برای بچههای مشکلدار. معلمی که مصمم به انضباط بخشیدن به دانشآموزان است. در اینجا، معلمان نه تنها باید آموزش دهند، بلکه باید از حملات مرگبار دانشآموزان خود نیز جان سالم به در ببرند.