«تام ساندرز» (داگلاس)، متخصص برنامه ریزی کامپیوتر، با همسر و دو فرزندش زندگی آرام و خوبی دارد. او در شرکتی نیمه خصوصی و نیمه دولتی کار می کند. تا این که «مردیت جانس» (مور) به عنوان مدیر اجرایی جدید شرکت کارش را آغاز می کند. او سال ها قبل دوست و نامزد «تام» بوده که بعد از به هم خوردن رابطه شان، به کلی از هم بی خبر بودند…
یک پلیس سایبورگ لس انجلسی بازنشته مجبور میشود خارج از زمان بازنشتگی اش اقدام به دستگیری همکار قدیمی اش کند. همکار قدیمی او در حال قاچاق اطلاعات به یک سازمان ترروری است که در حاله توطئه برای ترور مقامات دولتی هستند…
«کين» (ترنر) و دوستش، «او ـ داگ» (تيت) از واکنش بدگمانانه ي يک فروشنده ي کره اي و همسرش خشمگين مي شوند و «او ـ داگ» هر دوشان را مي کشد و با «کين» مي گريزند. پدر و مادر «کين» مرده اند و او با پدر بزرگ و مادر بزرگش زندگي مي کند و با وجود موعظه هاي مذهبي آنان، روز به روز بيشتر در دنياي تبهکاري و خشونت فرو مي رود......
«اندی سافیان» رئیس کالج که با همسر تازه اش، «تریسی» زندگی می کند، برای کمک هزینه ی خانه، «دکتر جد هیل» جوان را به مستأجری می پذیرد و آرام آرام در می یابد که «جد» و همسرش در نقشه ی تصاحب غرامتی که بیمارستان بابت تشخیص اشتباه به او پرداخته، هم دست بوده اند ....
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 14 جایزه دیگر.
«فرانک هاريگن» (ايست وود)، مأمور مخفي کهنه کار آمريکايي، در حال تحقيق در باب تهديد احتمالي به جان رئيس جمهور امريکاست و خيلي زود مردي به نام «بوت» (مالکوويچ) با «هاريگن» تماس مي گيرد و مي گويد که خيال دارد رئيس جمهور را بکشد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
پس از یک فاجعه هوایی، «مکس کلین» یکی از بازماندگان دچار تغییر شخصیتی میشود. او که دیگر نمی تواند با زندگی سابق خود و همسرش «لارا» ارتباط برقرار کند، نوعی احساس شکست ناپذیری و خدا بودن پیدا میکند. وقتی روانشناسش از کمک به او باز میماند، او را برای دیدن یکی دیگر از بازماندگان حادثه میفرستد…
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
تبهکاري به نام کوآلن (ليتگو) و هم دستانش، هواپيمايي حامل ميليون ها دلار اسکناس را مي ربايند و محموله ي گرانبها را به هواپيماي ديگري منتقل مي کنند. اما هواپيماي دوم آسيب مي بيند و با چمدان هاي حامل اسکناس ها در کوهستان راکي سقوط مي کند. گيب واکر (استالون) و دوستش، هال تاکر (روکر) از گروه نجات کوهنوردان پيام کمک تبهکاران را دريافت مي کنند و به کمکشان مي شتابند اما تبهکاران آن دو را گروگان مي گيرند تا چمدان ها را به دست بياورند…
ویتنام، سال ۱۹۶۹٫ «لوک» (وان دام) از دستور مافوقش، «گروهبان اسکات» (لوندگرن) برای کشتن دو ویتنامی بی گناه سر باز می زند، و درگیری بین این دو، منجر به کشته شدن هر دو می شود، و اجسادشان را میان یخ به امریکا باز می گردانند. صحرای نوادا، زمان حال. «لوک» و «اسکات» همراه گروهی از سربازان که همگی به طور مصنوعی به حیات بازگشته اند ـ و حالا سربازان همگانی نام دارند ـ مأموریتی مشکل را به انجام می رسانند…
پورتوريکو، وکيلي امريکايي به نام «هنري هرست» (هاکمن) به پليس خبر مي دهد که موقع گردش دادن سگش، جسد دختر دوازده ساله اي را کشف کرده است. اما بازرسان پليس به اين نتيجه مي رسند که «هرست»، برخلاف ادعايش، در اين جنايت دست داشته است...
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
گروهي تروريست به ناو جنگي USS ميزوري حمله مي برند تا تجهيزات اتمي کشتي را به يک دولت خارجي بفروشند. اما آشپز کشتي، «کيسي ريباک» (سيگال) که کماندوي سابق نيروي دريايي است به مقابله با آنان مي پردازد...
تحلیل گر سابق سیا، «جک رایان» (فورد) که همراه همسر و دخترش برای تعطیلات به لندن رفته، در جریان یک درگیری خیابانی یکی از تروریست های ارتش آزادیبخش ایرلند را به قتل می رساند و پس از بازگشت به امریکا، هدف انتقام سازمان قرار می گیرد و …
2 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
«جک سينگر» (کيج)، کارآگاه خرده پاي نيويورکي، و نامزدش «بتسي» (پارکر) براي ازدواج و گذراندن ماه عسل به لاس وگاس مي روند. اما در آن جا قماربازي به نام «تامي کورمن» (کان) با ديدن «بتسي» که شبيه همسر مرحومش است، ترتيبي مي دهد تا در يک بازي پوکر از «جک» ببرد و «بتسي» را تصاحب کند...
4 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 26 جایزه دیگر.
در قلب پایتخت کشور، در یکی از محکمه های دولت ایالات متحده، مردی هر کاری می کند تا شرفش را حفظ کند و مردی دیگر هر کاری می کند تا حقیقت را دریابد. «دانیل کافی» وکیل تازه کار نیروی دریایی است و بایستی در دادگاه از دو سرباز نیروی دریایی دفاع کند. آنها به قتل متهم هستند اما ادعا می کنند که به دستور فرمانده عمل کرده اند.
بر اساس یک داستان کوتاه توسط استفن کینگ، یک مرد و بازگشت خانواده اش به شهر خانه خود را، اما او پس از آن توسط نوجوانان که فوت کرد زمانی که او یک بچه بود مورد آزار و اذیت.
«مارتین برنی» (برگین)، شوهر «لورا» (رابرتس)، دچار پارانویاست و سخت نسبت به همسرش احساس مالکیت دارد. شبی یکی از دوستان از آن دو دعوت می کند تا نیمه شب با قایقی تفریحی در دریا گشتی بزنند. طوفانی ناگهانی در می گیرد و «لورا» به آب می افتد. دیگران فکر می کنند او غرق شده اما «لورا» با نام جعلی «سارا واترز» به شهر کوچکی در آیوا می رود …