کارش، تاجر نوآور و همسر از دست داده‌ای که در غم به سر می‌برد، وسیله‌ای اختراع می‌کند تا با ارواح درگذشتگان که در کفن پیچیده شده‌اند، ارتباط برقرار نماید.
بودیل و ایزابل گهگاه به سواحل بلژیک می روند تا مخفیانه وارد یک رابطه شوند. وقتی ایزابل ناپدید می شود، به نظر می رسد همه چیز به یک جنایت اشاره دارد. شوهرها به بلژیک می آیند و بودیل به طور فزاینده ای در شبکه دروغ های او گرفتار می شود...
جولز هدف یک حمله هوموفوبیک وحشتناک قرار می گیرد و زندگی و حرفه او نابود می شود . مدتی پس از آن رویداد، او در یک سونا با پرستون، یکی از مهاجمان خود مواجه می‌شود. او می خواهد انتقام بگیرد...
بوگی پس از اطلاع از خیانت مونیکا، از برادر پلیس خود برای قتل او کمک می‌خواهد. اما با فاش شدن بارداری مونیکا از بوگی، برادر او در تلاشی نفس‌گیر برای جلوگیری از این جنایت هولناک قرار می‌گیرد.
زوجی متاهل به دلیل خیانت زناشویی یکی از آنها، دچار مشکلاتی شدند که آنها را مجبور به ترک خانه و شهرشان کرد. اما حتی در مکان جدید نیز، دردسر آنها را رها نمی کند ...
جیمی از پایان رابطه‌اش با دوست دخترش پشیمان است، در حالی که ماریان نیاز به آرامش دارد. آنها برای شروع دوباره، به سفری جاده‌ای غیرمنتظره به تالاهاسی می‌روند. اما با برخورد به گروهی از مجرمان ناشی، مسیر سفرشان را به هم می‌ریزد...
فیبی یک علاقه‌مند تناسب اندام است که در یک ویدیوی تمرینی شرکت می‌کند. پس از اینکه توسط همبازی‌هایش مورد تمسخر قرار می‌گیرد، با یک دختر مافیایی دوست می‌شود که به او نشان می‌دهد چگونه با قتل به بالاترین سطح برسد...
یک روزنامه‌نگار جوان، چندین مرگ مشهور و به ظاهر بی‌ربط به هم را به هم مرتبط می‌کند و به سمت یک گروه مخفی جهانی کشیده می‌شود که در آن، ثروتمندان رسانه‌ای، سیاستمداران و نخبگان هالیوودی عضویت دارند.
وقتی یک بیمار خطرناک از یک تیمارستان روانی فرار می‌کند و دست به کشتار بی‌رحمانه‌ای می‌زند، کادر شبانه بیمارستان با بدترین کابوس خود روبرو می‌شوند و برای زنده ماندن می‌جنگند.
میریام گوردون، که در شعبه‌ای از کتابخانه‌ی عمومی واقع در مرکز شهر مشغول به کار است، در هاله‌ای از اندوه به سر می‌برد. شکوفایی یک رابطه‌ی عاطفی همزمان با دریافت مجموعه‌ای از نامه‌های تهدیدآمیز و نامعمول، آرامش و انزوای زندگی او را درهم می‌شکند.
توماس و ماری طلاق می گیرند و برای آخرین روز همدیگر را ملاقات می کنند تا خانه تابستانی را خالی کنند و بفروشند. هیچ یک از آنها به نیت واقعی دیگری مشکوک نیستند. زن جوانی ناگهان ظاهر می شود که از حسادت و با برنامه ای کاملاً خاص خود رانده شده ...
