باسکین همیلتون واگنی را در میان ناآکجا آباد هدایت میکند و اهمیت زیادی به همراهانش که باید اسکورتشان کند میدهد اما از طرف دیگر امیدوار است معمای قتل برادرش را توسط یکی از مسافرین حل کند...
دو شرکت جنگلداری رقیب برای کنترل دره غول ها با یکدیگر رقابت می کنند. یک مهندس جوان به خانه بازمی گردد تا به پدرش در ساخت خط آهن جدید برای حمل چوب کمک کند. اما او با خواهرزاده رئیس شرکت رقیب آشنا می شود و آنها عاشق یکدیگر می شوند. این عاشقانه، اوضاع را برای هر دو شرکت پیچیده می کند...
راسکو و باستر در چهاردهمین فیلم مشترکشان در نقش دو مرد که بصورت همزمان به عنوان آتشنشان و مکانیک اتومبیل در یک ایستگاه آتشنشانی مشغول به کار هستند بازی میکنند. حال باید دید چگونه از پس تعمیر ماشین و آتش سوزی های پیش آمده بر میآیند...
پدری (چارلی چاپلین) قصد دارد تا خانواده اش را با یک ماشین فورد مدل قدیمی به گردش ببرد، اما در میانه راه به مشکل می خورند و در ترافیک گیر می کنند. آنها مجبور میشوند آن روز را در یک قایق گشت سپری کنند. در حالی که قایق می خواهد آنجا را ترک کند، پدر سراسیمه به دنبال سیگار می گردد تا اینکه...
در یک شب بارانی و در جاده ی لغزنده زوج جوانی مشاجره کنان با عجله میخواهند خود را به قایق برسانند ،که در زیر نور ماشین جسدی را کنار جاده مچاله شده مشاهده می کنند و پس از بحث فراوان توقف می کنند...
در هتل سرِ گوزن، باربرها لابی، همدیگر و مهمانان را اذیت میکنند. آسانسور توسط یک اسب سرسخت کار میکند. یک سرقت نمایشی به یک سرقت واقعی تبدیل میشود و در نهایت یک تعقیب و گریز با تراموای فراری رخ میدهد...
تام( گرگی) لاوری، صاحب بار زد رنچ، تحمل سرک کشیدن در زندگی اش را ندارد. وقتی که میشنود که مهاجرین به دره ای که او زندگی میکند آمده اند، میرود که مانع از ماندن آنها شود، اما وقتی زنی جوان به نام مری دیویس را میبیند، نظرش عوض میشود...