مهمترین خانواده در هیکوری ویل،"هیکوریها" یعنی کلانتر "جیم" و دو پسرش "لئو" و "اولین" هستند.کوچکترین پسر او "هارولد" به اندازه کافی قوی نیست که بتواند با بردارانش رقابت کند به همین دلیل از عقل خود برای بدست آوردن احترام پدر و عشق "مری" استفاده می کند...
یک دختر جوان آمریکایی در پاریس به مردی اشرافی علاقهمند میشود، اما متوجه میشود که آن مرد قرار است به زودی در یک ازدواج از پیش برنامهریزیشده، همسر فرد دیگری شود. دختر برای اینکه بتواند با او ازدواج کند و به عشقش برسد، نقشهای طراحی میکند.
جنگ داخلى امریکا. « جانى گرى » ( کیتن ) در زندگى اش دو عشق دارد: یکى لوکوموتیوى به نام « جنرال » و دیگراى دخترى به نام « آنابل لى » ( مک ). نیروهاى نفوذى شمالى « جنرال » را مى دزدند و در حالى که « آنابل لى » در یکى از واگن هایش به جا مانده، آن را به طرف مناطق خودى مى برند. « جانى » یک تنه به تعقیب لوکوموتیوش مى رود تا « جنرال » و « آنابل لى » را نجات دهد.
کاپیتان سابق برای انتقام از دزد کشتی، همسر و دخترش، به خدمه کشتی او میپیوندد و با کمک یک ملوان عاشقپیشه، خدمه به اجبار گرفته شده را علیه ناخدای ظالم متحد میکند.
وقتی دکتر ژیرو (مونته بلو) برای شکایت به آپارتمانی در همسایگیش می رود، از پیدا کردن شعله قدیمی خود، رقصنده جورجت لاله (لیلیان تاشمن) شوکه می شود. این برخورد تصادفی دوباره یک عاشقانه را بر می انگیزد، و وقتی ژیرو و ژرژت شروع به ملاقات می کنند، او داستان های پوششی مختلفی را برای همسرش سوزان تعریف می کند ...
در قرن هجدهم، دزدان دریایی در دریای مدیترانه به کشتیهای آمریکایی حمله میکردند و آنها را به عنوان برده میفروختند. ایالات متحده آمریکا برای مقابله با این حملات، نیروی دریایی خود را در دریای مدیترانه مستقر می کند ...
تام اودی مورد علاقه دو زن، آنا برگر و گلوریا همیلتون است. تام از عشق آنا به او بی خبر است و با گلوریا نامزد می شود. پدر گلوریا، جان همیلتون، یک مرد ثروتمند است که کنترل یک سد را در بالادست شهر جانزتاون، پنسیلوانیا در اختیار دارد. او می خواهد آب پشت سد در بالاترین سطح خود نگه داشته شود تا قراردادهای چوب بری خود را تسهیل کند ...