کونگ شیو، کارگر زنی معمولی، در بازه زمانی اواخر دهه 1960 تا اوایل دهه 1980، با شهامت از دو ازدواج ناموفق خود رهایی یافت و در خلال کار طاقتفرسای کارگاه، در اوقات فراغت به نوشتن پرداخت و به یک نویسنده تبدیل شد.
این فیلم تصویری از یک خانواده چینی در دهه 1990 را به نمایش میگذارد که در آن پدری دور از خانه کار میکند و مادربزرگ مسئولیت مراقبت از کودکان را بر عهده دارد. فضایی از دلتنگی و خستگی بر خانه حاکم است.
گروهی از دانشجویان برای جشن فارغالتحصیلی به جزیرهای دورافتاده سفر میکنند، اما با یک مار پیتون غولپیکر مواجه میشوند. تلاش سرایدار مهربان برای نجات جان آنها، محور اصلی داستان است.
داستان در مورد مرد جوانی است که با اتکا به خاطرات گنگ دوران کودکیاش، قاتل مادر خود را شناسایی میکند؛ همان کسی که بیست سال پیش مادرش را به قتل رساند و او را به فروش رساند.
پس از وقوع گردبادی مهیب، هیولایی آبیرنگ سر برآورده و مردم را طعمه خود میسازد. شاهزاده، معبد دالی را مأمور میکند تا پیش از فرارسیدن جشن نیمه پاییز، پرده از راز این قتلهای مرموز بردارد.
داستان کارآگاه نابغهای به نام هو باییی را روایت میکند که به همراه دوستش، عمو مینگ، برای یافتن مرواریدهای گمشده به دریای چین جنوبی میروند. در این سفر، آنها به طور اتفاقی با شهر باستانی غرق شدهای مواجه میشوند و با موانع و چالشهای متعددی در آن روبرو میشوند.
در شهری که با قتلهای زنجیرهای دست و پنجه نرم میکند، مردی به نام لی نیان با دوختن تکههای جسد، هیولایی را زنده میکند. این هیولا با فریب لی نیان، او را به سوی خود میکشاند و همسرش را متهم به اهریمنی بودن میکند.
خوانندهای قدیمی به نام یانگ هاولیانگ متوجه میشود که شخصی با جعل هویت او، مردم را فریب میدهد. او از پسرش میخواهد واقعیت را کشف کند و پسرش در نهایت با جاعل همکاری میکند.
در دهه ۱۹۹۰، در یک شهر کوچک کنار رودخانه در چین ، یک سری قتل اتفاق می افتد. پلیس بلافاصله تحقیقات خود را آغاز می کند و به سرعت یک مظنون را دستگیر می کند. با این حال، سرنخ های بیشتری به دست می آید که پلیس را وادار می کند تا به رفتار پنهان مردم محلی نگاهی دقیق تر بیندازد...
مستند وانگ بینگ، زندگی دشوار کارگران مهاجر در کارگاههای پوشاک و تلاش آنها برای زنده ماندن با دستمزد کم را نشان میدهد و امکانات موجود برای افزایش قدرت آنها را در زمان رشد اقتصادی چین بررسی میکند.
چشمبند کاردزن ماهر با مهارتهای رزمی بالا، به طور اتفاقی جان ژانگ شیائویو را که به طرز وحشیانهای در آستانه نابودی بود، نجات داد. شیائویو یتیم و رنجدیده، زیر بال مرد نابینا پناه گرفت و او نیز ناچار شد او را در کنار خود نگاه دارد و مهارتهایش را به او بیاموزد. شیائویو نیز در انتظار فرصتی مناسب برای انتقامجویی بود.
چیاو یان که در یک شهر مرزی بزرگ شده بود، بعد از سالها تلاش سخت، به یک بازیگر مشهور تبدیل شد اما تحت فشار زیاد، با احتیاط راه خود را ادامه داد. در همین حین، خواهرش که سالها بود با او ارتباطی نداشت، ناگهان ظاهر شد.
گروهی از افراد برای به دست آوردن پول، به یک عمارت قدیمی و جنزده میروند. اما با گذشت زمان، اتفاقات ترسناک و ماورایی در این خانه رخ میدهد و جان آنها را تهدید میکند.
فرانکو آموره، افسر پلیس، درست شب قبل از بازنشستگیاش، به صحنه جرمی فراخوانده میشود که در آن بهترین دوست و همکار قدیمیاش، دینو، بر اثر سرقت الماس به قتل رسیده است...
لی یانگ، یک کارآگاه پلیس، پس از ناپدید شدن یک شاهد و مرگ مشکوک خواهر او، که هر دو پس از افشای جرایم یک باند جنایی رخ داده، تحقیقات خود را آغاز میکند تا حقیقت را کشف کند.