تابستان 1941: هیتلر که گویی هیچ چیز جلودارش نیست، به اتحاد جماهیر شوروی حمله میکند. کاروان کشتیهای باری حامل تجهیزات جنگی، سفری پرخطر را به مورمانسک آغاز میکنند. ملوانان عادی در دریای یخی قطب شمال با برتری آلمانیها روبرو میشوند و جانشان به خطر میافتد.
این فیلم به کاوش در مفهوم "ارتباط با طبیعت" از طریق داستان پدر کارگردان که ۸۴ ساله است میپردازد. فیلمبرداری در کوهستان، جایی که پدر کارگردان بزرگ شده، انجام میشود و شامل نماهایی از کوچکترین موجودات طبیعت تا مناظر وسیع و پانوراما است.
آماندا به اجبار، وظیفهی مراقبت خاص از همکلاسی جدید خود، لارس، که مبتلا به سندرم داون است را به عهده میگیرد. این داستان برگرفته از کتاب پرفروش نروژی نوشتهی ایبن آکرلی است.
هِدویگ که عاشق بازیهای کامپیوتری است، لباس ابرقهرمانی پدرش را کوچک میکند و او را از ابرقهرمان بودن محروم میکند. پدر هِدویگ، پسرعموی او را به عنوان قهرمان بعدی انتخاب میکند، اما هِدویگ راضی به این موضوع نیست و باید برای اثبات خود کاری کند.
الیاس یک قایق جوان و شجاع امداد هست که پس از عملیات قهرمانانه نجات در شبی طوفانی، ترفیع میگیرد و به بندر بزرگ منتقل میشود، او در آنجا متوجه میشود که یک باند محلی استخراج غیرقانونی فلزات گرانبها که تکنولوژی تغییر آب و هوا را دارد در حال فعالیت هستند، حالا الیاس قصد دارد با کمک دوستان قدیمی اش این ماجرا را افشا کند و جلوی آنها را بگیرد.
نیشا یک دختر پاکستانی هست که با خانوده اش در نروژ زندگی میکند، وقتی پدر نیشا از عشق او به یک پسر با خبر میشود، بسیار عصبانی شده و به طرز بدی با او برخورد میکند و حتی خانواده او تصمیم به کشتنش میگیرند اما قرار میشود که به پاکستان ببرندش تا در کشوری که هیچوقت آنجا نبوده در کنار فامیل هایش زندگی کند...
فیلم زندگی ادوارد مونک، یکی از بزرگترین هنرمندان جهان، را به تصویر میکشد. او که از سوی جامعه هنری طرد شده بود، از غم از دست دادن خواهر بزرگترش رنج میبرد و به اعتیاد دچار می شود ...
دسامبر 1942، چهار کودک با هدف رسیدن به سوئد از سربازان آلمانی فرار می کنند. این فرار به سوی مرگ کشیده می شود ، اما خوشبختانه آنها در طول راه با یاورانی ملاقات می کنند...
گروهی از نوجوانان در دهه ۱۹۸۰ به یک هتل متروکه در جنگلهای نروژ میروند. اما در آنجا توسط یک قاتل روانی مورد تعقیب قرار میگیرند. آنها باید برای زنده ماندن فرار کنند.
"جنیس" در بیمارستان بهوش می آید.همه دوستان او کشته شده اند.در حالیکه او در راهروهای تاریک قدم می زند به این فکر می کند که تنها رها شده است.اما کابوس هنوز به پایان نرسیده است...
شش جوان برای اسکی کردن به طرف منطقه ای که کو یوتنهایم در آن قرار دارد، به راه می افتند. منطقه ای که هیچ نشانه ای از زندگی انسان ها در آن به چشم نمی خورد و تماس گرفتن با موبایل نیز از آنجا غیر ممکن است. تنها بنایی که در این منطقه وجود دارد، هتلی کوهستانی می باشد که در دهه ١٩٧٠ بعد از ناپدید شدن پسر مدیر هتل تعطیل شده است و …
تیا، دختری نروژی، امسال کریسمس را با خانوادهاش در زادگاه روستایی خود جشن میگیرد. او دوستپسر هندیاش، جاشان، را نیز با خود همراه میبرد. حضور جاشان در خانواده تیا، باورها و سنتهای سنتی خانواده را به چالش میکشد...
محمود نوجوانی است که در تعطیلات تابستانی باید مسئولیت راهنمایی عمویش از پاکستان در اسلو را بر عهده بگیرد. در همین حال، برادر کوچکش علی رازهایی دارد که زندگی او را زیر و رو میکند...
آرامش کریسمس بر شهر کوچک حاکم می شود، اما در بازار کریسمس، فعالیت های شدیدی وجود دارد. ماریان یک خرس عروسکی را در بالای قفسه کشف می کند. آیا او زنده است؟ ماریان باید عروسکی را به هر نحوی دریافت کند. اما تدی می خواهد به خانواده ای ثروتمند برود.
«کیت لوید» باستان شناسی است که به منظور کشف ناشناخته های طبیعت، به یک گروه از دانشمندان نروژی می پیوندد. در یکی از سفرهای این گروه به منطقه آنتارکتیکا، آنها با بقایای یک جسد فرازمینی روبرو می شوند که در یخ وجود دارد. در بررسی های اولیه این جسد به نظر می رسد که وی سالهاست که مرده باشد اما ناگهان این موجود زنده می شود و …
پسر بچه های 11 تا 17 ساله ای که در یک جزیره دور افتاده زندانی هستند. آنها با بدترین شکل ممکن در این جزیره نگهداری می شود هر بار که هر کدام از آنها می خواهد فرار کند توسط فردی به نام ....