هِرمان افسرده در خانه سالمندان زندگی می کند و به دلیل بوروکراسی هیچ کمک حرفه ای دریافت نمی کند. دخترش نیز ناتوان است زیرا او الکلی است. او یک نفر را می کشد تا مجبور شود به زندان برود و در آنجا از او مراقبت شود...
جیکوب یعوب بیکار در آغاز قرنطینه کرونا با مادر مسن خود نقل مکان می کند. او تحت تأثیر یک نظریه پرداز توطئه اینترنتی قرار می گیرد و کم کم دیوانه می شود...
هدی هونیگمن، فیلمساز، نگاهی لطیف به زندگی روزمره چندین انسان 100 ساله و بالاتر ارائه می دهد که نگاهی اجمالی به آنچه که آنها را منحصر به فرد می کند، ارائه می دهد...
«برونو داور» (گارسیا) از کار بی کار می شود. پس از گذشت دو سال و انجام مصاحبه های کاری بی نتیجه، «برونو» به این نتیجه می رسد که باید رقبایش را از بین ببرد. بنابراین یک آگهی قلابی در روزنامه ها چاپ می کند که در آن ها دنبال کسی می گردد که دقیقا مشخصات حرفه ای خودش را داشته باشد…
در طول سال 2007، سه مرد یک سری مهمانی را با هدف تزریق اچ آی وی به افراد ترتیب دادند تا پناهگاهی برای مردان آلوده به HIV ایجاد کنند. با این حال، شب به بدترین حالت تبدیل می شود...
یک سرباز جوان هلندی که برای سرکوب تلاش های استقلال پس از جنگ جهانی دوم در مستعمره هلند در اندونزی اعزام شده است ، هنگامی که به جوخه فرماندهی بی رحم می پیوندد ، بین وظیفه و وجدان دچار دوراهی قرار میگیرد....
"گونتر" در چهار سالگی در یک جنگل آلمانی پیدا و توسط یک خانواده به فرزندخواندگی پذیرفته شد. چهار دهه بعد، او یک زندگی عادی دارد: او به عنوان یک بازیگر تاتر امرار معاش می کند، با دخترش لیزی وقت می گذراند و با یک زن متاهل رابطه عاشقانه برقرار می کند...
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 20 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 22 جایزه دیگر.
آیدا مترجم سازمان ملل در شهر کوچک سربرنیتسا است. هنگامی که ارتش صربستان کنترل این شهر را به دست گرفت ، خانواده وی در میان هزاران شهروندی است که به دنبال پناهگاه در اردوگاه سازمان ملل هستند...
خدیجه 58 ساله پس از یک روز طولانی در محل کار، شب دیروقت در مترو به خواب می رود. هنگامی که در ایستگاه پایانی از خواب بیدار می شود، چاره ای جز ادامه راه خود به سمت خانه ندارد. این سفر شبانه او را وادار می کند که از ساکنان دیگر شب کمک بخواهد و ...
مردی جوان وسط یک متروی شلوغ به هوش می آید، اما او نمی داند چطوری به آنجا آمده و حتی اسم خودش را هم نمی داند. او یک کوله پشتی دارد و به وسیله آن سعی می کند به دنبال هویت خود بگردد و طولی نمی کشد که متوجه می شود زندگی اش در معرض خطری بزرگ است……