یک تروریست انفجاری را به راه میاندازد که ساختمان فدرال را میلرزاند و یک گاز سمی را در سراسر سیستم تهویه رها میکند. هدف او: افشای سلاح جنگ بیولوژیکی مخفی دولت، یک ویروس کشنده که به طور آنی به سیستم آدرنالین فرد حمله میکند و باعث میشود آنها انسانی پرخاشگر شوند و میل غیرقابل کنترلی به کشتن یکدیگر داشته باشند...
الا دانشجوی کالج کاملاً روی رابطه عاشقانه مبهم خود با همکارش کریس در خوابگاه متمرکز شده است. او آنقدر از تلاش برای درک رفتار او غافل شده است که از فیلمنامه ای که قرار است برای فارغ التحصیلی بنویسد غفلت می کند. وقتی او برای کار بر روی فیلمنامه می نشیند، زندگی اجتماعی ناخوشایند او به طور فزاینده ای وارد صفحه می شود و کار او می شود
هنریک، کشیش بسیار محبوب، به جهنم اعتقادی ندارد. با دریافت خبر مرگ پدرش، سفری را آغاز می کند که او را در میان رازهای وحشتناک، خاطرات تحریف شده دوران کودکی می برد و پایه و اساس اعتقادش را متزلزل می کند...
پارکا، قاتلی است که برای نجات جان دوستش ، مجبور به ربودن کارکنان یک بیمارستان خصوصی می شود. با این حال، وقتی پلیس و رسانه ها درگیر می شوند، همه چیز از کنترل خارج می شود...
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 15 جایزه و نامزد دریافت 62 جایزه دیگر.
داستان درباره اتفاق ساده ای هست که سبب جمع شدن افراد خانواده زیر یک سقف می شود و تمام تلاش داستان این است که رابطه افراد را در میان خودشان به تصویر بکشد...
همراه با نسخه دوبله فارسی و سانسور شده ( دو زبانه )
نامزد دریافت 4 جایزه.
یک گروه سری از افسران پلیس که توسط دو گروهبان ( رایان گاسلینگ و جاش برولین ) رهبری می شوند، تصمیم دارند سردسته جنایتکاران، «میکی کوهن» ( شان پن )، که کل شهر را زیر سلطه گرفته، را سرنگون سازند...
نسخه ویژه ای از نمایش موزیکال برادوی، که در آن صاحب بودگا احساسات مختلفی در مورد بستن فروشگاه خود و بازنشستگی در جمهوری دومنیکن پس از به ارث بردن ثروت مادربزرگ دارد...
آرون با همسرش در خانه پدری زندگی می کنند. وقتی پدرش می میرد وی مسئول برگزاری مراسم تدفین می شود، مراسمی که باید آبرومندانه برگزار شود. اما از همان ابتدا قرار نیست مراسم آبرومند باشد. مسئولین کفن و دفن جسد را اشتباه می آورند و کشمکش بین آرون و رایان رازهای خانواده را جلو چشم همگان برملا می کند...
جادوگر آرکادیان کملوت را با باغ وحشی از جانوران از کتاب جادویی خود تصاحب کرده است. دختر شاه آرتور، آولین، از مرلین می خواهد که به او کمک کند تا کملوت را پس بگیرد. او همچنین باید شمشیر مقدس Excalibur را پیدا کند تا به او کمک کند زیرا او گروهی از شوالیه ها را برای نبرد با Arkadian رهبری می کند.
بعد از نجات در حوادث بارو، آلاسکا، استلا السون به لس آنجلس مهاجرت میکند، جایی که عمداً توجه جمعیت خون آشام های محلی را جلب میکند تا انتقام مرگ همسرش، ابن، را بگیرد...
سی سال پیش، اندری سیمینویچ فیلیپوف، رهبر مشهور ارکستر بولشوی به دلیل استخدام یک نوازندهی یهودی از کار اخراج میشود. اکنون به طور اتفاقی متوجه میشود که تئاتر پاریس از ارکستر بولشوی دعوت کرده تا در آنجا برنامه اجرا کنن، با شنیدن این خبر تصمیم میگیرد که نوازندگان قدیمی خودش را دور هم جمع کند و در تئاتر پاریس به جای ارکستر بولشوی، برنامه اجرا کند..