گروهی از جوانان در یک شهر کوچک در نوادا، در اعتراض به منع رفت و آمد شبانه که به دلیل وجود یک قاتل سریالی اعمال شده است، از خانه بیرون میآیند و لحظات خود را ثبت میکنند.
دو برادر دوقلو در سفری مرموز قرار میگیرند و در طول مسیر با فردی ناشناس و مرموز روبرو میشوند. این فرد با معرفی خود به عنوان "قاتل"، ترس و وحشت را در دل برادران میاندازد. پس از این اتفاق، یکی از مهمانان به قتل میرسد و این آغاز یک راز هولناک میشود.
سارا، با خاطرات کودکیاش در مزرعه خانوادگی، به این مکان بازمیگردد. او برای حفظ نانوایی قدیمی، که یادآور روزهای خوش گذشته است، تلاش میکند. دین، جوانی مهربان و کمککار، در این مسیر همراه او میشود و به سارا امید میدهد.
در زیر عرشه کشتیهای کروز، دنیایی پنهان وجود دارد که در آن هزاران خدمه از سراسر جهان زندگی و کار میکنند. این افراد، در حالی که مسافران در حال لذت بردن از تعطیلات هستند، در پس پرده، زندگی روزمره خود را میگذرانند و یک جامعه کوچک و خودکفا را تشکیل میدهند.
در این اجرای صمیمی و جذاب که در سه شب اکتبر 2024 در آتلانتا ضبط شده است، جیمی فاکس به شکل صادقانهای از مبارزات، موفقیتها و همه لحظات زندگیاش صحبت میکند. این اجرا فرصتی است تا او را از زاویهای جدید بشناسید و شبی پر از خنده، تفکر و ارتباط واقعی را تجربه کنید.
در نمایش سالانهی کریسمس شهر، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد. شش جوان شیطان با ایجاد آشوب، همه برنامهها را به هم میریزند و باعث شگفتی و تعجب همه میشوند.
لیا که عاشق جشن کریسمس است، همیشه از دور به این جشن نگاه میکرده، چون خودش یهودی است. با اینکه خانوادهاش هانوکا را جشن میگیرند، لیا همیشه آرزو داشته یک کریسمس سنتی را تجربه کند. حالا که گرهام، دوست پسرش، دعوتش کرده تا تعطیلات را با خانوادهاش در کانکتیکت بگذراند، خیلی ذوقزده است. لیا که مشتاق است آن کریسمس رویایی که همیشه تصورش را میکرده، تجربه کند...
پس از یک قرار کور ناموفق، اِما به طور اتفاقی با جک آشنا میشود. این آشنایی ناگهانی به یک شب رویایی بدل میشود؛ شبی که آغازگر پیچیدگیها و ویرانیهایی غیرقابل پیشبینی است.
یک تفنگدار نیروی دریایی در تلاش برای آزادی پسرعمویش از زندان، با پیچیدگیهای فساد در یک شهر کوچک روبهرو میشود. هنگامی که این تلاش به رویارویی خشونتباری با فرمانده پلیس محلی میانجامد، ماجرا ابعاد تازهای مییابد.
یک فرد مشتاق به اینفلوئنسر شدن، در طول تعطیلاتش در فرانسه که هزینههای آن را با انجام کارهای عجیب و غریب تأمین کرده، به طور مخفیانه در قلعهای قدیمی که گفته میشود روح دارد شروع به فیلمبرداری میکند. او برای تمیز کردن این قلعه استخدام شده است.