ماجراهای سه دوست صمیمی که به "سوبرمها" معروف است را دنبال می کند و دهههاست با هم طوفانهای زندگی را پشت سر گذاشتهاند، چه در ازدواج و بچهداری، چه در خوشیها و غمها.
در آینده ای نزدیک، یک قرعه کشی بزرگ جدید در کالیفرنیا راه اندازی شده است - اما نکته جالب اینجاست: برای اینکه به طور قانونی جایزه چند میلیارد دلاری را ببرید، باید قبل از غروب آفتاب برنده را بکشید.
استاد بازاریابی، کلی جونز، وظیفهی سخت کول دیویس، مدیر پرتاب را دشوارتر میکند. هنگامی که کاخ سفید این ماموریت را بسیار مهم میداند که نمیتواند شکست بخورد، به جونز دستور داده میشود تا به عنوان یک برنامه پشتیبان، یک فرود جعلی بر روی ماه را اجرا کند.
دو سارق که به دلایل مختلف با هم شریک شدهاند، پس از شکست خوردن در یک سرقت بزرگ، برای نجات جان خود باید از دست پلیس، مأموران دولتی و یک رئیس جنایتکار فرار کنند.
سنپاتی، که در گذشته مبارزی آزادیخواه بود، اکنون به یاغیای تبدیل شده که علیه فساد میجنگد. او به کشور بازمیگردد تا به جوانی که با انتشار ویدیو در اینترنت، پرده از فساد سیاستمداران برمیدارد، یاری رساند.
یک جوان به دنبال پدر از دست رفتهاش میگردد تا بتواند رویای خود برای تبدیل شدن به یک موتورسوار حرفهای را دنبال کند. با کمک عشق زندگیاش و صاحب یک مغازه موتورسیکلت، او شروع میکند تا دیوارهایی را که غیبت پدرش ساخته بود، خراب کند.
کورا و دیگر جنگجویانِ بازمانده، در کنار مردمِ سرزمینِ وَلدت، برای دفاع از خانهی جدیدشان در برابر قلمرو آماده میشوند. این جنگجویان با گذشتهی خود روبهرو میشوند و انگیزههایشان را پیش از آنکه نیروهای قلمرو برای سرکوبِ شورشِ رو به رشد برسند، آشکار میکنند...
یک سکونتگاه آرام در حاشیه یک ماه دوردست، توسط ارتشهای یک نیروی حاکم مستبد تهدید میشود. روستاییان برای نجات خود، به یک غریبه مرموز که در میان آنها زندگی میکند، امید میبندند. غریبه مرموز، با مهارتها و قدرتهای خود، ارتشهای مستبد را شکست میدهد و سکونتگاه را نجات میدهد.
در پی یک ملاقات تصادفی، کتی، زنی جسور و بیباک، مجذوب بنی، عضو یک گروه موتورسواری در منطقه میدوست به نام وندالها میشود. با تبدیل شدن این گروه به دنیای خطرناکی از خشونت و قانونشکنی، بنی ناگزیر به انتخابی دشوار بین عشق کتی و وفاداری به گروهش میشود.
زمینهای گرفتار در یک دنیای کوچک، با نابودی توسط ضد مانیتور روبرو هستند. زمان از هم میپاشد و قهرمانان گذشته را برای کمک به لیگ عدالت در برابر شر مطلق، گرد هم میآورد. فداکاری آنها ممکن است منجر به پیروزی شود.
انیماتوری که با تکنیک استاپ موشن کار میکند، پس از فوت مادرش که زنی سختگیر و سلطهگر بود، در رنج و عذاب است و با مسائل روحی و روانی درونی خود در جدال است...
داستان در تابستان سال ۱۹۹۱ و در یک منطقه روستایی در غرب ماساچوست رخ میدهد. لاسی، دختربچهای یازده ساله، روزهای خود را در خانه و در دنیای خیال میگذراند. اما با ورود سه مهمان جدید به زندگی آنها، آرامش خانه بر هم میخورد و همه توجهها به سمت مادرش، جانت، جلب میشود.
دهکده هنوز هم اسرار زیادی در خود پنهان کرده است. تکه به تکه از این اسرار فاش میشود، از جمله وحشتی که از ترسناکترین موجود، یعنی بادراووهی، نشأت میگیرد.