وینستانلی تلاش جرارد وینستانلی را که «حفارها» را تشکیل داد و با گروهی از پیروان تلاش کرد تا یک جامعه کشاورزی کوچک را در یکی از اولین تلاشهای پیش کمونیست در کشاورزی جمعی تشکیل دهد، بررسی میکند...
در دهه 1970 آریزونا، یک مرد جوان متاهل راننده مستقل مسافت طولانی می شود و زندگی خود را در مبارزه با فساد در صنعت حمل و نقل محلی در مسافت های طولانی به خطر می اندازد...
یک دختر دانشجو با یک خبرنگار آشنا میشود، آنها به یک سفر روستایی میروند، و در نهایت با یک زن پیر عجیب و غریب که در یک تفرجگاه متروکه زندگی میکند، روبرو میشوند.
مانتابن سال 1944، " جولین دندی " زیر عمل جراحی در یک بیمارستان محلی است. و مردم " مانتابن " از ورود ارتش آلمان ترسیدهاند. او از دوستش " فرانسوا " میخواهد که زن و دخترش را با ماشین فراری دهد...
داستان درباره یک خدمه رنج کشیده ای است که روی قایق تفریحی زوج ثروتمندی کار میکند. همسر، رافائلا (ماریانجلا ملاتو)، به طور لفظی به جنارینو توهین می کند اما ...
در یکی از کشورهای اسکاندیناوی، سرهنگ تالویک، رئیس امنیت ملی وظیفه دارد مسافران یک هواپیمای ربوده شده انگلیسی را در حالی که سفیر بریتانیا در محل اقامت خود توسط یک تیم تروریستی دیگر گروگان گرفته شده است، نجات دهد...
دو نویسنده به همراه دوستدخترانشان به قلعهای متعلق به یک بازیگر که در نقشهای خونآشام تخصص دارد، میروند. با گذر زمان، آنها به این شک میافتند که آیا این مرد یک بازیگر است که نقش خونآشام را بازی میکند یا یک خونآشام است که نقش یک بازیگر را بازی میکند....
رادا، دختری زیبا و مغرور از قوم کولیها، عادت دارد قلب مردان را بدزدد و با آنها بازی کند. زوبار، دزد اسبی است که قلبش توسط رادا ربوده شده و ذهنش مسحور...
کلینت رمزی بعد از اینکه پلیسی روانی به اسم هری اسلج همسرش را کشت و تلاش کرد تا قتل را به او نسبت دهد، مجبور به فرار از محل کار خود یعنی پمپ بنزین مارتین بورمان شد.