دیان مسیه به همراه دخترش سارا و دو خواهرش کارمن و ژولی در مزرعهای در ایالتهای شرقی، نزدیک مرز آمریکا زندگی میکند. پس از یک حادثه غمانگیز، دیان دائماً احساس تهدید میکند و حتی معتقد است که خانهاش تسخیر شده است. آنژل که نگران رفتار دخترش است، از فلوریدا بازمیگردد تا به دیان آرامش دهد و سعی کند دوباره خانواده را گرد هم آورد.
گروهی از نوجوانان سلم، چاقوی نفرین شده ای را کشف می کنند که یک شیطان را آزاد می کند و آنها را مجبور به بازی نسخه های خشن و مرگبار بازی های کودکی می کند که در آنجا نمی توان برنده بلکه فقط می توان بازمانده بود ...
کاوشی منحصر به فرد، با کشف یک اسکلت نئاندرتال که به بهترین نحو حفظ شده در 25 سال گذشته است، دریچهای به سوی ظرافت و خلاقیت نئاندرتالها میگشاید و تصورات غلط پیشین را از بین میبرد.
جائه وو، کِندوکار، در اردوی نهایی تیم ملی با ته سو، قاتل برادرش، روبرو میشود. او که رقیب ته سو است، مغلوب او میشود و تحت فشار روحی قرار میگیرد. با پایان اردو، احساسات جائه وو فوران میکند.
یک وکیل که برای پیشرفت شغلی خود حاضر به مصالحه است، مجبور به مراقبت از مایا، دخترخوانده 8 ساله خود میشود. زندگی منظم آنها با تطبیق او با نقش پدرانه و مایا با سرپرست جدیدش، دستخوش آشفتگی میشود.
نجیپ در اثر تصادف رانندگی دچار ضربه به سر و حافظه خود را از دست میدهد. با استفاده از اطلاعات هویتی، به نزدیکانش خبر داده میشود. اندکی بعد، شوکت، رییس ده، و سلیم و حیاتی از اهالی روستا به بیمارستان میآیند. آنها عصبانی هستند زیرا نجیب با 9 میلیون تومان پول متعلق به روستا ناپدید شده است.
عشق دو جوان به دلیل رقابت سرّی دو خانواده بر سر یک دستور غذای مخصوص، در دوران کودکی ناکام میماند. آنها پس از گذشت سالها دوباره یکدیگر را پیدا میکنند و تلاش میکنند تا با به دست آوردن دوباره آن دستور غذا، رستوران خانوادگی جدیدی را بنا نهند.
تارا که اکنون در ایالت مونتانا ساکن شده و با کابوی بوون نامزد کرده، برای پیوند دادن زندگیهای خانوادگی خود تلاش میکند، اما به نظر میرسد ادغام این دو خانواده چالشی بزرگتر از آن چیزی باشد که تصور میکردند.
مدی مککنزی مجری سختکوشی است که به واسطه ی پشتکار و استعدادش به یک گوینده رادیویی محبوب تبدیل شده است. جان رید، کارآفرین تکنولوژی بیخیالی است که بیشتر به میزبانی مهمانیها علاقه دارد. این دو نفر از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند.
لورا، دستیار گالری و عکاس نوظهور، بالاخره برای نمایش در بخش تازه کاران گالری انتخاب میشود، اما به شرطی که بتواند یک هنرمند گوشهگیر به نام شین را متقاعد کند تا جدیدترین عکسهای خود را برای اولین بار در گالری به نمایش بگذارد.
پس از تصادف رانندگی و فرار راننده، لیزا به کما میرود و دخترش جسیکا تنها میماند. زنی ثروتمند به نام اوا پیشنهاد میکند که از او مراقبت کند. اما هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست و جسیکا باید برای نجات خود و مادر بیهوشش نقشه ای بکشد.
دکتر تریستان گاتریج معتقد است که کوسههای سرچکشی میتوانند با شکار سایر کوسهها به ابعاد عظیمالجثهای برسند، اما تنها راه اثبات این موضوع، دریافت نمونههای بافتی از برخی از بزرگترین کوسههای سیاره زمین است.
پس از آزادی زنی از زندان به جرمی که مرتکب نشده بود، او سفری پرمخاطره برای اثبات بیگناهی خود آغاز میکند. در این مسیر، با فریب و خیانت از سوی نزدیکترین افراد زندگیاش روبرو میشود.
ویویان و رایان ویلیامز پس از خرید خانه رویایی خود شادتر از هر زمانی بودند. بهشت تازه کشف شده آنها به زودی به یک کابوس وحشتناک تبدیل می شود، زمانی که متوجه می شوند صاحب قبلی هنوز به طرز عجیبی به خانه وابسته است.