برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 7 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
در طول جنگ جهانی دوم ، سوئیس به شدت پناهندگان را محدود کرد: "قایق ما پر است." قطاری از آلمان برای مدت کوتاهی در گوشه ای جدا شده از سوئیس متوقف می شود. شش نفر از پناهندگی می پرند: ...
دو زن جوان از یک تیمارستان روانی فرار میکنند و توسط یک گروه رقص اروتیک سیار پناه داده میشوند. وقتی نمایش سیار توسط پلیس مورد حمله قرار میگیرد، آنها دوباره فراری میشوند.
المر فینچ، مردی بزدل و ترسو بود که همیشه توسط همسر، دختر، پسر چاق و حتی سگ خانوادهاش تحقیر میشد. اما بعد از هیپنوتیزم شدن، او کاملاً متحول شد و به فردی مقتدر تبدیل شد. سپس او قراردادی را امضا میکند که اگر موفق شود شجاعت خود را بعد از هیپنوتیزم نیز حفظ کند، مبلغ پانزده هزار دلار پاداش دریافت خواهد کرد.
پس از اتفاقات فیلم دوم کارتکپتر ساکورا: کارت مهربانی، کرو و اسپینل یک سینی تاکویاکی (غذای درست شده از هشتپای دریایی) را با هم میخورند. وقتی فقط یک قطعه باقی مانده، با هم به جر و بحث میافتند و در حین دعوایشان، آخرین قطعه را از پنجره بیرون میاندازند. آنها هر دو دنبال تاکویاکی و همدیگر میدوند و با تمام قوا سعی میکنند «فاتح تاکویاکی» بشوند.
ر یک سیاره بیابانی، جرد-سین، یک جنگ سالار، سعی دارد یک قبیله جهشیافته را متقاعد کند که او مسیحای آنهاست. او میخواهد قدرت نامحدودی را که در یک کریستال پنهان است، به دست آورد. دوگان، جنگجو، و دیانا، کاوشگر، برای متوقف کردن او تلاش میکنند...
تالی که چند داستان کوتاه دارد، به عنوان یک کپی رایتر تبلیغاتی کار می کند اما آرزوی نوشتن یک رمان را دارد. با این حال، او به دلیل عادت بیش از حد به نوشیدن مشروب، سیروز کبدی دارد...
برادران دوقلو با نام مستعار «آب» و «قدرت» از خیابانهای سخت خراشیده شرق لسآنجلس مانند شاهزادهها در ردههای سیاسی و پلیسی شهر بالا میروند تا به بازیکنان شبکه پیچیده و خطرناکی از قدرتمندان و فاسد لسآنجلس تبدیل شوند...
داستان چند نسل از یک خانواده به نام پیچاندا (۱۸۸۷-۱۹۱۷) به تصویر کشیده میشود که زندگی آنها با ساختار یک کندوی زنبور عسل مقایسه شده است. در این مقایسه، ملکه زنبور نماد ریشهها و سنتهای خانوادگی است و خانواده پیچاندا در طول زندگی خود با مسائلی چون عشق، کار، بحران و جنگ روبرو میشود و مرز بین واقعیت و رویا در زندگی آنها در هم تنیده است.
داستان با تلاش پسری آغاز میشود که قصد دارد دختری را که در یک مهمانی دیده، به خود علاقمند سازد؛ اما دختر به او توجهی نمیکند. داستان با یک مکالمه طولانی و جالب بین آنها ادامه پیدا میکند و ...
«ریچ» (اوون ویلسن) و «فرد» (جیسن سادیک) دو دوست صمیمیاند، و هردو چندین سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتی که این دو مرد در خانه از خود بیقراری و بی حوصلگی نشان می دهند، همسرانشان تصمیم میگیرند تا یک هفته به شوهرانشان اجازه دهند تا هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند، بدون اینکه مورد مواخذه یا کوچکترین سوالی قرار بگیرند. این موضوع در ابتدا شبیه یک رویا برای ریک و فرد می باشد. اما آنها به زودی متوجه می شوند که رویایی که آنها از زندگی مجردی داشتند به طور فاحش و البته خنده داری با جهان واقعیت فرق دارد...