اندی و لنا برای اینکه دوباره همدیگر را پیدا کنند، تصمیم می گیرند آخر هفته طولانی را در یک کلبه تعطیلات در کوه های استایرا بگذرانند. هنگامی که اندی صبح روز بعد لنا را بدون هیچ اثری گم شده می بیند ، اوضاع تشدید می شود..
کین در زندان اغلب توسط کسانی که میخواهند خودی نشان دهند، به چالش کشیده میشود. بعدها به کین فرصت داده میشود تا با بچههای محله، از جمله پسر خودش، صحبت کند تا آنها به زندان نیفتند.
بیل (آنتونی هاپکینز) مردی است که از طلاق و از دست دادن حضانت پسرش بسیار ناراحت است. بنابراین، وقتی یکی از دوستانش توسط همسرش برای طلاق شکایت میکند تا او بتواند وارد یک رابطه شود، بیل تصمیم میگیرد به دوستش کمک کند تا حضانت پسرش را به دست آورد...
پیر کلمنتی احساسی است. او بازیگری نمی کند: او نقش خود را زندگی می کند. همانطور که در پژواک های سکوت ، دیدگاه گلدمن ما را فراتر از تصویر به دنیای تپش قلب و تماس ها می رساند...
آندره آ (هلگا آندرس) که به تازگی از یک بازداشتگاه جوانان آزاد شده است، مورد تشویق پسر رئیسش قرار می گیرد و در نهایت به یک مثلث عشقی می رسد که هنجارهای اخلاقی و اجتماعی آن زمان را به طرق مختلف به چالش می کشد...
پشت کار و صداقت موهان کومار برایش مشکل ساز می شود. چندین نفر برایش صحنه سازی میکنند، او را به زندان انداخته و مجبورش می کنند که قتل همسر خود را تماشا کند. چندین سال بعد او از زندان آزاد شده و تنها هدفش انتقام است...
ک آدم بیکار و بدشانس که در ساحل زندگی میکند، از یک جنّی دختر و بامزه درخواست میکند که به او کمک کند تا زنی که در رؤیاهایش دارد را اغوا کند. اما کمکم متوجه میشود که شاید در جای اشتباهی دنبال عشق میگردد.