اطلاعیه
کاربرای عزیز
مشکل درگاه خرید برطرف شده. لطفا همین الان نسبت به خرید و رزرو شارژ اقدام کنید.
درگاه پایدار نیست و ممکنه مجددا از دور خارج بشه.
به همین منظور کد تخفیف ۲۰ درصدی tabestoon رو برای شما در نظر گرفتیم.
ما تمام تلاشمونو میکنیم که به زودی درگاه به کلی جایگزین شود.
لینک مستقیم به خرید با کد تخفیف
مدیریت نایت مووی
"انزو" ، بعد از افتادن در رودخانه "تیبر" قدرت ماورایی بدست می آورد و تصمیم میگیرد از این قدرت برای تعقیب کردن یک گانگستر دیوانه به نام "کولی" استفاده کند ..
مردی که کارهای خلاف را کنار گذاشته، به همراه همسرش که سابقا مامور پلیس بوده است، بچهای ندارند. آنها تصمیم می گیرند یک بچه از خانوادهی دیگری را بدزدند و خودشان بزرگ کنند. اما اوضاع از آنچه که پیش بینی می کردند پیچیده تر می شود...
داستان از جایی آغاز میشود که یک خانواده ثروتمند آلمانی، آنا (سوزان لوتار) به همراه شوهرش گئورگ (اولریش موهه) و پسر کوچکشان گئورگی خیال دارند تعطیلات خود را در ویلای زیبای تابستانیشان که در کنار یک دریاچه قرار دارد بگذرانند. وقتی پدر و پسر به قایقسواری میروند، مرد جوان مودبی به نام پیتر دم در خانه ظاهر میشود و از آنا میخواهد چند تخممرغ به او قرض بدهد. دقایقی بعد دوباره برمیگردد و ادعا میکند در راه تخممرغها شکستهاند و چند تخممرغ دیگر میخواهد. آنا خیال دارد چند تخممرغ دیگر به او بدهد اما مسیر گفتگو به سرعت تغییر میکند. لحن دلپذیر پیتر کمکم خصمانه میشود. سر و کله دوست پیتر، پل پیدا میشود. وقتی گئورگ برمیگردد و از آنها می خواهد بروند، پل و پیتر ویلا را ترک نمیکنند. به زودی روند داستان تغییر میکند…
«یوچین سایمنت» (اسپیسی)، آموزگار درس علوم اجتماعی، تکلیفی به بچه های کلاس خود می دهد و از آنان می خواهد تا فکر کنند چگونه می توانند دنیا را عوض کنند و سپس آن فکر را به اجرا درآورند. «ترور مکینی» (آزمنت)، نوجوانی از شاگردان کلاس نیز که مادری الکلی (هانت) و پدری خشن (بون جووی) دارد، تصمیم می گیرد به آنان کمک کند و …
یک ماده مخدر که مصرف کننده هایش را در بعد و زمان منتقل میکند، معضل بزرگی نیز بهمراه دارد. برخی از مصرف کنندگان این ماده، وقتی که به این دنیا باز می گردند، دیگر انسان نیستند…
برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
دهکدهاى کوچک در ساسکس انگلستان. دخترى نوجوان و پرشور به نام « ولوت براون » ( تیلر ) با پسر جوانى به نام « مى » ( رونى ) که قبلا سوارکار بوده آشنا مىشود. او از « مى » کمک مىخواهد تا اسبى را که در بخت آزمایى برده براى شرکت در مسابقه ى « گراند نشنال » آماده کنند.
آلان گری مسافری جوان به قلعه ای دورافتاده می رود اما تصاویری غیر قابل توضیح می بیند.اما همه چیز وقتی مشخص می شود که یکی از دختران لرد قلعه تسلیم موجودی شیطانی می شود...
« هارولد » ( لويد ) به دنبال تهديدهاى نامزدش ( ديويس ) رهسپار لس آنجلس مى شود تا پول پارو كند اما به جايى نمى رسد. تا اين كه دختر خود را به شهر مى رساند. و حالا « هارولد » كه بايد، واقعا، خودى نشان بدهد در قبال 1000 دلار حاضر به شركت در نمايشى تبليغاتى / قهرمانى مى شود: بالارفتن از ديوار ساختمان 12 طبقه ى فروشگاه، بدون هيچ گونه وسايل ايمنى...
سال 1830. در نمايش دكتر كاليگارى (كراوس)، خوابگردى به نام سزار (فايت) پيشگويى مىكند. از جمله در شبى كه آلن (تواردوسكى)، فرانسيس (فهئر) و جين (داگوفر) (دو دانشجو و دخترى كه هر دو دست میدارند) به ديدن نمايش آمدهاند، طالع آلن را مىبيند و پيشبينى مىكند كه او خيلى زود خواهد مرد...
برنده 2 جایزه گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
در طول جنگ جهانی دوم، فراری از یک اردوگاه مرگ مشهور در تربلینکا رخ داده و موجب می شد تا رئیس یک اردوگاه مشابه با خود عهد ببند این اتفاق دیگر تکرار نخواهد شد. اما اسرایی که در اردوگاه ساکن هستند می دانند که تنها راه زنده ماندن فرار است...
“ایزابل” دختری جوان ، بلندپرواز و با استعداد است که در دفتری چند ملیتی در پاریس کار می کند. رئیس او “کریستین” نیز به همان اندازه بلندپرواز است. او از ایده های ایزابل برای ارتقای مقام خود به ریاست دفتر نیویورک استفاده می کند و …
وقتي مادر «ميا ترموپليس» (هاتاوي) اعلام مي کند که پدر مرحومش، در حقيقت شاهزاده و صاحب تاج و تخت کشور کوچک اروپايي، «جنوويا»، بوده، در زندگي «ميا» تغيير و تحول اساسي به وجود مي آيد: حالا «ميا» تنها وارث آن تاج و تخت است و مادربزرگش، «ملکه کلاريس رينالدي» (اندروز) مي خواهد آداب و رسوم اشرافي را به آن دخترک ناشي بياموزد.