در سال ۱۹۸۵، قتل یک ابرقهرمان تحت حمایت دولت، همکاران قانونشکنش او را از بازنشستگی بیرون میکشد و آنها را به سمت معمایی میکشاند که زندگی شخصیشان و حتی جهان را تهدید میکند.
اَبی مایرز وقتی متوجه میشود نامزدش با یک ستاره مشهور از لیست "رایگان" اش رابطه داشته ، تصمیم میگیرد به لس آنجلس برود و با یکی از افراد لیست خودش این رابطه را تجربه کند . او با پنج نام و یک رویای مشترک میلیونها نفر، به دنبال عشق و انتقام در شهر فرشتگان است...
هالیوود سال 1958 ، ملکه زیبایی و مؤمن "مارلا مابری"، تحت قرارداد با "هوارد هیوز" به لوس آنجلس می آید و در فرودگاه راننده اش "فرانک فوربس"ملاقات می کند که با عشق دوران کلاس هفتم اش ازدواج کرده و انسانی بسیار معتقد است ،حال جاذبه بین این دو اعتقادات مذهبیشان را مورده آزمایش قرار می دهد و ...
هنگامی که بتمن به طور مرموزی ناپدید می شود ، نایت وینگ و رابین مجبور می شوند علاوه بر اینکه به جستجوی بتمن بپردازند ، از شهر گاتهام هم محافظت کنند. اما…
این فیلم درباره رئیس پر افتخار اداره آگاهی ( که بعدها به عنوان FBI شناخته شد ) به نام «جی. ادگار هوور» است. «جی. ادگار» ( لئوناردو دیکاپریو ) در سال 1924 به ریاست FBI برگزیده شد و به مدت ۴۸ سال این سمت را در اختیار داشت. وی در این مدت توانست امنیتی قابل قبول در ایالات متحده بوجود بیاورد که تحسین فراوان مقامات را درپی داشت. اما در عین حال شایعاتی هم مبنی بر اینکه «جی. ادگار» تمایلات همجنس خواهانه ای هم دارد منتشر شده بود که این مسئله هرگز مشخص نشد. این فیلم به بخش هایی ناشناخته از زندگی «جی. ادگار هوور» می پردازد...
جک سادلستین ( آدام سندلر ) مرد موفقی است که در امور تبلیغاتی فعالیت می کند. وی به همراه همسر زیباش ارین ( کتی هولمز ) و بچه هایش ، زندگی آرامی در لس آنجلس دارند و از این بابت بسیار خوشحال هستند. اما تنها نگرانی آنها در زمان برگزاری جشن شکرگزاری اتفاق می افتد زیرا در این روز آنان می بایستی با خواهر دوقولوی جک به نام جیل ( با بازی آدام سندلر ) ملاقات کنند که فردی به شدت پرخاشگر و عجیب است که کانون گرم خانواده آنها را برهم می زند.
ریچل یک وکیل با استعداد و موفق است که مدت هاست با دارسی دوست است و دوستان بسیار نزدیک و صمیمی برای یکدیگر به حساب می آیند تا اینکه ریچل با اتان آشنا می شود .مردی که به او علاقه مند می شود اما بعد از چند روز متوجه می شود که اتان نامزد دارسی است و حالا ریچل با مشکلات زیادی روبرو شده است.
توماس آرچر که یک آدم خوشحال، موفق و دارای یک زندگی عالی است مورد یک حمله قرار می گیرد، تصمیم میگرد تا انتقامش را به صورت فیزیکی از حمله کننده بگیرد، اما ممکن است به قیمت جانش تمام شود...
فیلم بر اساس یک افسانهی کُرهای ساخته شده است. در این افسانه از موجودات غول پیکر ناشناخته ای نام برده شده که در آینده باز خواهند گشت و زمین را نابود خواهند کرد. خبرنگاری بنام "اتان" برای بررسی این موضوع دست به کار می شود و در این راه باید از دختری که مبتلا به بیماری مرموزی است، کمک بگیرد....
یک کشتی تفریحی در شب سال نو تسلیم یک اقدام تروریستی می شود و واژگون می شود. گروهی از بازماندگان، به رهبری یک کشیش و یک مامور امنیت داخلی، باید از طریق کشتی وارونه سفر کنند و سعی کنند فرار کنند...
ماموری در حال عکس برداری در یک ماموریت مخفیانه دچار سقوط در یک منطقه ی برفی می شود و عاملان این قضیه به دنبال او هستند تا مانع از افشاء این عکس ها شوند تا اینکه…
تابستان سوزان سال 1933،فیلادلفیای جنوبی."جناروی" دوازده ساله به همراه مادر و پدربزرگ معلول خود که به او قول داده بلیت سینمای تازه تاسیس شهر را برایش بخرد زندگی می کند.اما پدربزرگ هنوز کار ناتمامی با زنی از گذشته اش دارد و از "جنارو" درخواست کمک می کند...
یک مرد خیلی زود با زن رویاهای خود ملاقات میکند و تصمیم میگیرد او را به جشن دعوت کند، اما خیلی زود درمییابد که دعوتنامه را به شخص اشتباهی ارسال کرده است و همین باعث میشود تا مشکلاتی برایش رخ دهد و …
این سریال به سبک اکشن، ماجرایی و هیجانی است. نقش اول این داستان «جک باور» در ادارهٔ CTU (واحد ضد تروریستی) مشغول به کار است و هر فصل یک روز از زندگی او را در حال مبارزه با یک نقشهٔ تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می دهد…
یک دانشجو در سنترال پارک هدف گلوله قرار گرفت. این تحقیقات مجموعه ای از آتش سوزی های مرموز در سطح شهر، صحنه موسیقی مرکز شهر و یک خانواده املاک و مستغلات ثروتمند در بالای شهر را به هم مرتبط می کند که تحت فشار رازهای بسیاری که نگه می دارند، به هم می خورند.
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...