لری هاینز ، سوار قطار عازم لس آنجلس می شود تا با شریک زندگی خود در اسکیت رولر ، پرسی هالیوود کار کند. او با یک بور ، مأمور مخفی انگلیسی ، آشنا می شود که از او برای خیرخواهی او استفاده می کند...
روبی کارتر ملکه زیبایی کلوپ های شبانه آمریکا برای کار خود از سنت لوئیس به نیواورلئان می رود (که به سبک وسترن) است. او بیشتر برای فرار از شر یک بوکسور حرفه ای به نام تایگر کید این کار را می کند و بعد به خاطر جذابیتش در "کلاب سنسیشن" (کلاب احساس) که توسط آس رامونا اداره می شود استحدام می شود. او به سرعت زن مشهور شهر و دارایی آس می شود. تا یگر کید بی خبر از وجود روبی برای یک مسابقه به شهر می آید و...
"جیگر لین" گروهی متشکل از خواننده "جینجر پاول"،همسر ترومپت زن "لئو پاول" و "نیکی هاروین" و "پپی" را تشکیل می دهد.همه آنها به عنوان یک گروه متحد خود را وقف کار و موسیقی بلوز کرده اند.اما کار آنها درآمد مالی نداشته و...
یک دانشمند دیوانه پس از فرار از سان فرانسیسکو، به جزیرهای تروپیکال پناه میبرد و به دیکتاتوری خونین روی میآورد. با این حال، یک نجاتیافته از کشتی شکسته، برای نجات بومیان از چنگ او وارد عمل میشود.
دو فروشنده ی بادام زمینی با رئیسشان به مشکل بر می خورد و برای فرار از او در قطاری مخفی می شوند که به سمت غرب حرکت می کند. آن ها در مزرعه ای به عنوان کابوی مشغول کار می شوند اما هیچ یک از آن ها نه درباره ی کابوی ها و نه درباره ی اسب ها هیچ اطلاعاتی ندارد...
یک ستاره سینما به قتل می رسد و پلیس مدیر برنامه او را به عنوان مظنون اصلی می گیرد. اما خواهر ستاره معتقد است که مدیر برنامه بی گناه است و با او برای پیدا کردن قاتل واقعی همکاری می کند. در این راه، آنها به یکدیگر علاقه مند می شوند...
مرد جوانی از یک دختر کلاه بردار می خواهد که نقش نامزدش را در آخرین لحظات عمر پدرش ایفا کند. با این حال، پیرمرد سلامتی خود را بدست می آورد. و شرایط بغرنج تر می شود...
بیف گرایمز عاشق ویرجینیا است. اما او با دوستش هوگو بارنستد ازدواج کرد. هوگو همچنین موفق می شود بیف را به خاطر معاملات مبهم خود متهم کند. آیا بیف می تواند زندگی خود را مرتب کند؟..
درست قبل از جنگ استقلال آمریکا، جین پیتون، ویرجینیایی اشرافی، با کشاورز و نقشهبردار روستایی مت هاوارد ازدواج میکند که او را به مزرعه دره شناندوا میبرد و ...
یک پزشک جراح و دخترش از آلمان نازی به آمریکا میگریزند. آنها در یک شهر کوچک در داکوتای شمالی ساکن میشوند، اما طوفانهای گرد و غبار دشت بزرگ، زندگی آنها را تهدید میکند. مردم شهر برای فرار از طوفانها، تصمیم میگیرند به اورگان نقل مکان کنند. یکی از اعضای شهر عاشق دختر پزشک میشود، اما او به مردی که به او و پدرش کمک کرده بود، متعهد است. او باید بین عشق و وفاداری خود یکی را انتخاب کند.
"هیلدی جانسون" که از "والتر برنز" جدا شده به دفترش می رود تا به او بگویید که با شخص دیگری نامزد کرده و روز بعد ازدواج می کنند، اما "والتر" اجازه نمی دهد این اتفاق بیافتد و...