نیک وایلد که به عنوان یک محافظ مشغول به کار است، هنگامی که دوستش توسط یک گردن کلفت روانی مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، نیک به دنبال انتقام می رود. اما به زودی درمی یابد که آن گردن کلفت، پسر یک خلافکار بسیار معروف هست و ...
حکايت چهار دوست جوان که عمل قهرمانانه اي انجام مي دهند و به واسطه ي قدرت هاي خارق العاده اي که در مقابل به دست مي آورند، زندگي شان براي هميشه تغيير مي کند. سال ها بعد در حالي که براي شکار به جنگل هاي شمال امريکا رفته اند، در کولاک برفي گرفتار مي شوند که در جريانش، چيزي بسيار شوم عنان رها مي کند...
رابرت گارفیلد مرد تنهایی است که به گذشته خویش می نگرد: زمانیکه با مادر جوانش زندگی می کرد و پدرشان که ظاهرا یک قمارباز بوده آنها را تنها گذاشته و برای آنها فقط بدهی بر جای گذاشته بوده است. او در آرزوی خرید دوچرخه به سر می برد تا اینکه سر و کله همسایه جدیدی به نام تد (هاپکینز) پیدا می شود...
«لوتر ويتني» (ايست وود)، دزدي کارکشته وارد خانه ي «والتر سالي ون» ميلياردر (مارشال) مي شود. اما در خانه ي «سالي ون»، همسر او (هاردين) را با رئيس جمهور امريکا (هاکمن) سرگرم مي بيند. کمي بعد محافظان رئيس جمهور، «خانم سالي ون» را به قتل مي رسانند...
سرهنگ «جان هنري پاترسن» (کيلمر) براي احداث خط آهن به آفريقا مي رود. با پيدا شدن يک شير آدم خوار، کار به مشکل بر مي خورد، اما «پاترسن» تله اي براي شير مي گذارد و او را مي کشد. دو ماه بعد روند ساختن پل به خوبي پيش مي رود. اما سر و کله ي دو شير درنده ي ديگر که بسيار خطرناک هستند، پيدا مي شود. بوميان معتقدند که اين دو شير روح دو هيولا هستند......
یک پدربزرگ مهربان کنار نوهی بیمارش می نشیند و قصهای که از مدتها پیش نسل به نسل به او رسیده را بازگو می کند. داستان قدیمی از عشق و ماجراجویی، از جایی شروع می شود که دختری زیبا که با شاهزادهای نفرت انگیز بنام «هامپردینک» نامزد است، برای آغاز یک جنگ ربوده می شود. اکنون «وستلی»، دوست دوران کودکی دختر، که اکنون یک دزد دریایی است، باید او را نجات دهد...
پیش درآمدی برای بوچ کسیدی و ساندنس کید (1969) که زندگی این دو قانون شکن را در سالهای قبل از رویدادهایی که در فیلم سال 1969 به تصویر کشیده شد، روایت میکند...
در نيويورک، دو پيرمرد - يک يهودي و يک آلماني - در يک سانحه ي رانندگي کشته مي شوند. برادر پيرمرد آلماني، به نام «سل» (اوليوير) که از جنايتکاران زمان جنگ نازي هاست و صندوقچه اي از الماس (که از اردوگاه هاي مرگ جمع کرده) پيش برادرش به امانت داشته، به دنبال الماس ها مي آيد و خيلي زود با مأموري امريکايي به نام «داک لوي» (شايدر) درگير مي شود...
یک خلبان که شانس شرکت در جنگ جهانی اول را از دست داده؛به همراه یک گروه فیلمبرداری به سفری برای رسیدن به افتخار می رود.او در نهایت شانس آنرا بدست می آورد که خود را در یک فیلم ثابت کند...
"جوانا ابرهارت" به همراه خانواده خود به شهر کوچکی نقل مکان می کند اما به سرعت متوجه می شود که در پشت پرده رفتار عالی زنان شهر حقیقتی شیطانی مخفی شده است...
دورتمندور ( رابرت ردفورد ) پس از آزادی از زندان ، در خیابان راه میرود که ناگهان با استقبال بد برادرزنش ، کلپ ( جورج سیگال ) مواجه میشود که وی پیشنهاد سرقت یک الماس را از طرف دکتر اموسی ( موزز گان ) در موزه شهر را میدهد تا اینکه …
داستان فیلم در مورد دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» است که به قطارها دستبرد میزنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.