«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
فیلم، توصیف دراماتیزه ی وقایعی است که در فاصله ی یک هفته پس از مرگ پرنسس دایانا اتفاق افتاد و ماجراها از دیدگاه اعضای مختلف خانواده ی دربار انگلستان و تونی بلر، نخست وزیر – که تازه انتخاب شده بود – تعریف شده است …...
شيکاگو، سال 2035. روبات ها در همه جا به عنوان کارگر يا پيشخدمت به کار گرفته شده اند. در حالي که به سه قانون روباتي پاي بند هستند که ظاهرا باعث مي شود به آدم ها لطمه اي نزنند. تا اين که کارآگاه ويژه ي جنايي به نام «دل اسپونز» (اسميت) به شدت به روبات ها شک مي کند و سرانجام رودرروي روباتي به نام «ساني» مي شود که تکامل پيدا کرده و به ضوابط «سه قانون روباتي» پاي بند نيست...
جک رایان (بن افلاک) تحلیل گر سازمان سیا باید به فکر خنثی کردن برنامه های یک فرقه تروریستی باشد که می خواهند یک بمب اتمی را در یک استادیوم فوتبال منفجر کنند، هدف آنها این هست که روسیه و امریکا وارد یک جنگ تمام عیار اتمی بشوند
"ایالات متحده، نیمه ی قرن نوزدهم. ماجرای اسبی به نام «اسپریت» که در یکی از اردوگاه های کوچک سواره نظام محبوس می شود، اما به کمک سرخ پوستی شجاع به نام «لیتل کریک» می گریزد. «اسپریت» خیلی زود دل باخته ی مادیان کوچک «لیتل کریک»، «رین» می شود…..
جسد ماهیگیری به نام "کارل" ، در آبهای واشنگتن ، در حالی پیدا می شود که در تور خود غرق شده اما زخمی بر روی سرش وجود دارد. احساسات ضد ژاپنی بعد از جنگ در بیشترین حالت خود قرار داشته و اصلی ترین مضنون، ماهیگیری ژاپنی آمریکایی به نام "کابو" است و...
«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام «جان کافی» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده، در حالی که نیروی خارق العاده ی شفابخشی دارد...
چیزی از پیروزی «بیب» در مسابقه چوپانی در فیلم قبلی نمی گذرد، که هاگت مزرعه دار آسیب می بیند و نمی تواند کار کند. بیب برای نجات مزرعه باید به شهر بزرگ برود...
ستاره ي دنباله داري با سرعت به سوي زمين در حرکت است و يک سال ديگر قطعه ي بزرگي از آن در اقيانوس اطلس سقوط خواهد کرد و طبق پيش بيني، با امواجي به بلندي دويست متر سيلي به راه مي اندازد که نيويورک و ساير شهرها را ويران خواهد کرد. قسمت بزرگ تر ستاره که به کانادا اصابت مي کند، باعث انقراض نسل بشر مي شود...
"مایکلتی ویلیامسون" و "جاستین لازارد" فضا نوردانی هستند که اولین سفر موفق انسان به مریخ را انجام داده اند."لازارد" با یک موجود بیگانه آلوده می شود و به آرامی جهش پیدا می کند.وقتی آنها به زمین بازمی گردد همه چیز به هم می ریزد...
لس آنجلس، اوايل دهه ي 1950: شهري که رفته رفته رونق مي گيرد و خود را از شر تصوير يک شهرک پرت و دور افتاده خلاص مي کند. به واسطه رسانه ي جديد تلويزيون، لس آنجلس را به عنوان آرمان شهر آينده تبليغ مي کنند و حتي از آن به منزله ي بهشت روي زمين نام مي دهند. اين «تصوير» ي است که از اين شهر ارائه مي دهند. اما واقعيت امر چيزي است که کاملا متفاوت...
"لری فلینت" ناشر سرکش و منفور یکی از مجله های مخصوص بزرگسالان است.فیلم داستان زندگی او به عنوان یک ناشر و تغییر او به انسانی که برای آزادی بیان مردم مبارزه می کند است......
«فرمانده پیکارد» و خدمه اش، بروگ ها را در سفر زمانی به گذشته تعقیب می کنند، تا مانع از بر هم زدن اولین تماس زمینی ها با موجودات بیگانه فضایی در تاریخ شوند...
این سریال به سبک اکشن، ماجرایی و هیجانی است. نقش اول این داستان «جک باور» در ادارهٔ CTU (واحد ضد تروریستی) مشغول به کار است و هر فصل یک روز از زندگی او را در حال مبارزه با یک نقشهٔ تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می دهد…
در یکی از پایگاه های دور افتاده ی ارتش، آزمایش های اتمی بریتانیا انجام می پذیرد. به زودی در این مکان سوء ذن و بدگمانی همه گیر می شود چرا که بمب های اتم تنها چیزی نیستند که در این پایگاه آزمایش می شوند.
داستان سریال درباره یک جراح موفق مغز و اعصاب به نام «دکتر جیسون کول» است که تلاش میکند تا شخصیت دومی را که شب ها به آن تبدیل میشود، کنترل کند. او شب ها به یک قاتل خطرناک به نام «ایان پرایس» تبدیل میشود.
داستان این سریال در مورد پزشکان ارتش آمریکاست که توی جنگ با کره گرفتار میشن. با توجه به شرایط میبینن که دیگه گرفتار شدن و مجبور میشن خودشون رو یه جوری سرگرم کار کنن و …