Helga Liné

در یک آسایشگاه روانی، به بیماران برای مطالعه‌ی روان‌پزشکی، فیلم‌های ترسناک نشان داده می‌شد. همه‌ی آن‌ها دیوانه شدند و حالا همان فیلم‌ها دوباره کشف شده‌اند...

یک فیلمسازدر حالی که هنوز به عشق واقعی خود وفادار است، با طرفدار و خواهر ترن.س خود روابطی پیچیده را تجربه می‌کند.

شرکت راه آهن یک قاتل محکوم را اجیر می کند تا یک مزرعه دار را که با راه آهن همکاری نمی کند را به قتل برساند ولی ولی قتل به سرانجام نمی رسد و در عوض افراد راه آهن برای کشتن خود وی به راه می افتند...

قتل دختری نوجوان، کارآگاهی را به دنبال سه دوست صمیمی او که "ناگسستنی‌ها" نامیده می‌شوند، می‌کشد.

لورلی افسانه‌ای قرن‌ها است که در رود راین زندگی می‌کند. هر شب با کامل شدن ماه، او به موجودی خزنده تبدیل شده و ...

پس از اینکه مومیایی آمنهوتپ فرعون ظالم مصر کشف و به لندن منتقل شد، خویشاوند دور او از مصر به انگلستان سفر می کند تا جسد او را زنده کند...

یک شوالیه فرانسوی پس از اینکه دو تن از فرزندانش (پل ناشی ، ویک وینر) سر بریده او را بیرون کشیدند ، بر میخیزد ...

داستان دختری بنام تانیا که بعد از مرگ مادرش در یک آسایشگاه روانی تحت مراقبت های ویژه است ...

کشتی گیر مکزیکی "ال سانتو" با اینترپل همکاری می کند تا یک باند باهوش از سارقان آثار هنری را در مادرید، اسپانیا به رهبری دکتر مرگ نابغه متوقف کند...

یک انسان شناس انگلیسی هیولایی یخ زده را کشف می کند. وقتی که با یک قطار می خواهد هیولا را به اروپا ببرد ، هیولا آزاد شده و تک تک مسافران را سلاخی می کند و...

یک سر بریدن مرموز ، بازرس پرتی را به پرونده ای باج خواهی ، فریب و آدم ربایی حل نشده یک دختر جوان سوق می دهد...

ساندو کید، بازمانده‌ی یک کشتار وحشیانه، برای انتقام‌جویی دست به کار می‌شود. او با بی‌رحمی تمام عاملان کشتار را به قتل می‌رساند و در این مسیر با رنجرزهای تگزاس همراه شده و با فردی همدل آشنا می‌شود.

وارث دوک ناتینگهام از ارث محروم می شود، که او را وادار می کند تا به گروهی از دزدان بپیوندد که خود را مردان شاد می نامند...

وقتی زن جوانی معدن طلایی را از عموی مقتول خود به ارث می برد، سارتانا به کمک او می آید تا کلاهبرداران مختلف از جمله کلانتر محلی سعی کنند آن را به عنوان مال خود ادعا کنند.

"ژان ریناد" از زندگی شخصی و حرفه ایش خسته شده است ، اما وقتی صدای دعوا و کتک خوردن همسایه زیبای خودش "نیکول" توسط دوست پسرش را می شنود، به کمک او رفته و با هم فرار می کنند و...

مدیر مارلتی برای ملاقات با همسرش جولیانا به دریا می رود تا آخر هفته را با او و بسیاری از دوستانش بگذراند. بعد از سه روز مارلتی با ماشین خود به رم برمی گردد. بنابراین او می تواند تنها و شاد و با سکوت اطرافش بخوابد.

یک دانشمند دیوانه زمانی که همسرش را در حال خیانت می‌بیند تصمیم میگیرد او را شکنجه کند و آهسته آهسته مرگی دردناک را به او تحمیل کند...