داستان درباره فردی به نام لاکس کلاین است که به ریاست سازمانی برای حفظ صلح میرسد. اما او درمییابد که اوضاع آنطور که به نظر میرسند ساده نیست و پیچیدگیهای پنهانی وجود دارد.
زندگی مرینت نوجوان معمولی در پاریس وقتی که دختر کفشدوزکی می شود به مافوق انسانی تبدیل می شود. دختر کفشدوزکی که دارای قدرت های جادویی است، باید با مخالف خود، گربه سیاه، متحد شود تا پاریس را نجات دهد، زیرا یک شرور جدید هرج و مرج را در شهر ایجاد کرده ...
داستان در مورد جوانی جنایتکار می باشد که در خانواده ای ثروتمند بزرگ شده است. او هر جنایتی که به فکر یک نفر خطور کند را انجام داده و همیشه با رشوه دادن را خود را باز میکند، اما این بار کارآگاهی جسور سد راه او شده است...
داستان از جایی آغاز می شود که آنا ویلیامز می خواهد خواهرش را به دام بیندازد ، نینا ویلیامز ! که در حال حاضر مشغول به همکاری با رئیس جدید شرکت میشیما می باشد. نام این رئیس کسی نیست جز جین کازاما. آنا در کنار شغل خود ، برای شخص جین نیز به طور شخصی کار می کند و عضو تیم او می باشد. آن ها به دنبال اطلاعاتی درباره دانش آموزی با نام شین کامیا می گردند و …
در آیندهای نه چندان دور ربات ها به شدت با زندگی انسان ها خو گرفته اند. برخی انسان ها بعنوان ابزار از آنها استفاده میکنند و برخی بخاطر ظاهرشان که شبیه انسان است با آنها همدردی میکنند. ریکو، صاحب یکی از این ربات ها متوجه می شود که رباتش رفتار های عجیب و غریبی انجام میدهد. پس از بررسی او متوجه یک عبارت عجیب میشود که در سیستم فعالیت او ضبط شده است...
هزاران سال پیش، آلفا پوکمون آرسیوس افسانهای به زمین آمد تا جواهر زندگی را که به مردی به نام داموس قرض داده بود، پس بگیرد - اما داموس به آن خیانت کرده و با ارتش بزرگی از پوکمون به آرسیوس حمله می کند...
هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میده . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کنجکاوی و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بهش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندست ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه قاتل سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن که باعث میشه رفاقتشون گسترده تر میشه.
وقتی در مستعمره فضایی خود یک مکا (ربات) جنگنده پیشرفته را پیدا می کنند، یک پسر جوان و دوستانش به عنوان خدمه یک کشتی قوی در جنگ بین سیاره ای دخالت می کنند.
داستان با حادثه ترور لاپلاس که رویداد بزرگ و تأثیرگذاری در تاریخ بشر بوده است، در سال UC 0001 معادل 2075 میلادی ، همزمان با شروع مستعمراتی شدن فضا توسط انسان آغاز می شود. داستان اصلی در UC 0096 ، سه سال پس از جنگ Mobile Suit Gundam: Char’s Counterattack و هفده سال پس از جنگ یک ساله اتفاق می افتد.
این داستان در یک خط زمان جدید گاندام رخ می دهد و 300 سال پس از یک حادثه به نام (جنگ فاجعه) که بین زمین و مریخ رخ داد، شروع می شود. انسان ها پس از آن مریخ را تغییر شکل داده اند، اما بسیاری از ساکنان بومی حال حاضر خواستار استقلال از زمین هستند. در اینجا دو قهرمان ما، میکازوکی آگوس و اورگا ایتسوکا، به عنوان بخشی از یک شرکت حفاظت خصوصی به نام CGS، عمل می کنند. اورگا قصد دارد خود را آزاد کند و استقلال مریخ را تأمین کند، اما گروه تروریست Gjallarhorn با نظراتش مخالف است. در همین حین، میکازوکی تصمیم می گیرد که با پایلوت کردن گاندام قدیمی بارباتوس، به دوستش اورگا و به طور کلی به مریخ کمک کند.
بعد از سه سال غیبت، ناروتو به روستای خود باز میگردد و با دوستان قدیمی خود ملاقات میکند. اما شادی این دیدار طولی نمیکشد چون گروه شرور آکاتسوکی دست به کار شده و قصد دارند نقشههای شوم خود را عملی کنند. ناروتو و همتیمیهایش باید با آنها مبارزه کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. در این راه، ناروتو با چالشها و تصمیمات دشواری روبرو میشود که باید با آنها کنار بیاید. هدف اصلی او همچنان پیدا کردن و نجات دادن دوست قدیمیاش، ساسوکه است.
یک فیلم جادهای بیحال و همدلانه درباره پیدا کردن والدین - برای همه کسانی که فقط میخواهند در موردش تنبلی کنند. گودتاما با توجه به این واقعیت که فقط در بشقاب کسی تمام می شود، صرف نظر می کند، فقط می خواهد همیشه تنبل باشد.
داستان انيمه در مورد دختري دبيرستاني به نام هونوكا است. هونوكا سال دومي هست و دبيرستان خودش رو خيلي دوست داره. ولي يه مشكلي هست. دبيرستانشون به دليل اينكه دانش آموزان جديد كمي به اونجا ميان قراره بسته بشه!! خب كه چي؟ خب حالا هونوكا كه خيلي به اين مدرسه علاقه داره سعي ميكنه به همراه دوستان خودش راهي پيدا كنن تا دانش آموزان بيشتري به اين مدرسه علاقه مند بشن و بيان اونجا تا مدرسه هم بسته نشه. ميخواد چيكار كنه؟ ميخواد يه گروه School idol تشكيل بده و مطمئنه اينطوري ميتونه مدرسه رو جذاب تر كنه ....
آساکورا يو يک شَمَن است ، بدين معنی که او ميتواند روح ها را ببيند و با آنها ارتباط برقرار کند . يـو ميکوشد تا يک شمن کينگ (شاهِ شمن) بشود که قوی ترين بين شمن هاست . کسانی که در اين راه به او کمک ميکنند ، پسری کوتاه قد که ميتواند روح ها و آمی داراموها (روح های نگهبان) رو ببيند ، روحِ سامورايی ای پير و همکار يـو هستند . هرچند ، در اين بين کسان ديگری هم به دنبال کسبِ لقب شمن کينگ اند.