وقتی هیولاهای دوپانت، که از قدرت حافظه گایا استفاده میکنند، در شهر بادخیز فوتو شروع به فعالیت میکنند، شوتارو جوان دستیار کارآگاه نارومی سوکیچی میشود و روزهایش را صرف تعقیب او میکند.
یک استاد مرموز و مرگبار علوم غریبه در سراسر ژاپن فئودال سفر میکند تا ارواح خبیثی به نام مونونوکه را شکار کند. او برای اینکه بتواند شمشیر مقدس طرد ارواح را علیه آنها به کار برد، باید شکل، حقیقت و دلیل وجودشان را کشف کند.
داستان، ماجراهای فوکا، جادوگر مبتدی و ناشی را دنبال میکند. فوکا به اشتباه، طلسم یک جادوگر سیاه را میشکند. جادوگری که در گذشته، تقریباً جهان را به نابودی کشانده بود.
مای ناناسه خواهر کوچکتر یوکیهیرو است. او یک دانش آموز ساده دبیرستانی می باشد که یک روز صدای دوست برادرش، سوتا نیشینو را می شنود که می گوید: "خواهرت زیباست."...
آجین ها به انسان هایی گفته میشود که نمیمیرند، 17 سال پیش در جنگ آفریقا اولین نمونه پیدا شد و تعداد دیگری هم در کشورهای دیگه و تنها فایده ای که دولت میتونست برای چنین بدنی متصور بشه استفاده از اون انسان ها برای انواع مختلفی از آزمایشات مرگبار بود با این شعار "تا زمانی که نمیمیره پس مشکلی نیست" به همین خاطر هم پول خوبی برای کسی که بتونه یکیشون را معرفی کنه در نظر گرفته بودند. اما داستان ما تو یک روز تابستونی شروع میشه زمانی که یک دانش آموز عادی اتفاق غیر منتظره ای را تجربه می کنه و اون ...
هایوگا هانابی، خواهر کوچکتر هایونگا هیناتا، توسط بیگانه های اوتسوتسوکی تونری ربوده می شود، و ناروتو باید دست بکار شود تا خواهر کوچکتر عشقش را نجات دهد. زمانی که ناروتو قدرتمندترین فرم خود را از دست می دهد، توانایی هایش مورد آزمایش قرار می گیرد…....
ساتان، خدای شیاطین است، اما فقط یک چیز هست که او ندارد، و اون ماده ایست که در جهان انسان ها وجود دارد که باعث بیشتر شدن قدرتش می شود!! به همین هدف، او رین را بوجود می آورد، اما این پسر، بچه یک انسان نیز هست، اما ...
در آیندهای نه چندان دور ربات ها به شدت با زندگی انسان ها خو گرفته اند. برخی انسان ها بعنوان ابزار از آنها استفاده میکنند و برخی بخاطر ظاهرشان که شبیه انسان است با آنها همدردی میکنند. ریکو، صاحب یکی از این ربات ها متوجه می شود که رباتش رفتار های عجیب و غریبی انجام میدهد. پس از بررسی او متوجه یک عبارت عجیب میشود که در سیستم فعالیت او ضبط شده است...
شیء با ارزشی (مهر پادشاه) در حین انتقال به جامعه ارواح به وسیله گروهی مرموز دزدیده شده و توشیرو هیتسوگایا، کاپیتان بخش دهم، که برای انتقال مهر انتخاب شده، با رهبر دزدان مبارزه می کند و کمی بعد ناپدید می شود. پس از این اتفاق جامعه ارواح تشخیص می دهد که هیتسوگایا توشیرو خائن است و باید دستگیر و اعدام شود. کوروساکی ایچیگو این تصمیم را نمی پذیرد و به همراه ماتسوموتو رانگیکو، کوچیکی روکیا و آبارای رنجی تصمیم میگیرند تا مغز متفکر دزد مهر را برملا کرده و هیتسوگایا را پیدا کنند تا آزاد شود. در همین هنگام، یک شیاد به دنبال مجرمان میگردد و به رازی تاریک که مرتبط با یک شینیگامی مرده می باشد، پی می برد.
«سِی» یک کارمند ۲۰ ساله است که به دنیایی کاملا متفاوت منتقل می شود. متاسفانه طی آیینی که «سِی» را احضار کردند، دو نفر را بجای یک نفر به این دنیا منتقل کردند. و همه مردم دختر دوم را به «سِی» ترجیح می دهند! ولی این شرایط چندان هم برای «سِی» بد نبود، او کاخ سلطنتی را ترک می کند و با جادویی که تازه بدست آورده بود، فروشگاه های ساخت معجون و لوازم آرایشی تاسیس کرد. تجارت هم رفته رفته در حال رونق گرفتن بود، و این زندگی ممکن است که زندگی چندان بدی هم نباشد...
کلاس ترور ( Assassination Classroom ) ، یک داستان طنز آمیز در مورد کلاسی که می خوان معلمشون رو بکشند. معلم اونها یک هشت پا عجیب و غریبه که به تازگی ماه رو نابود کرده و قراره که زمین رو هم نابود کنه مگه اینکه یکی از دانش آموزاش بتونه اون رو بکشه یا از بین ببره . چه چیزی باعث میشه تا اون بهترین معلمی باشه که دانش آموزاش تا حالا داشتند؟
داستان انیمهای به نام اینوکامی است که شخصیت اصلی آن کیتا کاواهیرا است. کیتا از نسل یک خانوادهای است که قدرت برقراری ارتباط با اینوکامیها را دارد. اینوکامیها موجودات خیرخواه و معنوی هستند که شبیه سگ هستند ولی میتوانند به شکل انسان تبدیل شوند. آنها با یک همراه از خانوادهای که قدمت زیادی در برقراری ارتباط با اینوکامیها دارد، برای نابود کردن شر و گسترش نیکوکاری فعالیت میکنند. کیتا در ابتدا نمیتواند یک اینوکامی را برای خود پیدا کند، اما در نهایت یک اینوکامی زیبا به نام یوکو تصمیم میگیرد که اینوکامی کیتا شود و کیتا بسیار خوشحال میشود. ولی خوشحالی او زودگذر است زیرا متوجه میشود که یوکو یک اینوکامی بسیار مشکلساز و بیرحم است. از آن پس، زندگی کیتا پر از شرم و خجالت میشود.
در دوره ادو در ژاپن، بیماری عجیبی به نام جدید سرخ جوش شروع به شکار مردان کشور کرده است. در طی هشتاد سال از اولین شیوع، جمعیت مردان 75 درصد کاهش یافته است. زنان نقش هایی را که به طور سنتی به مردان داده شده بود، حتی نقش شوگون را بر عهده گرفته اند. مردان، تامین کنندگان ارزشمند زندگی، با دقت محافظت می شوند. و زیباترین مردان برای خدمت در اتاق داخلی شوگون فرستاده می شوند…
گفته شده که خونآشام ها نقاط ضعف بسیاری از جمله سیر، نماد صلیب و نور خورشید دارن. ولی لرد درالوک، خونآشام عاشقِ بازی، نقطه ضعفش... همهچیزه. اون با خفیفترین لطمهای میمیره، و به کپهای از خاکستر تبدیل میشه. بعد از اینکه شکارچی خونآشام رونالدو از یه قلعه که توسط خونآشامی مشکوک به بچهربایی اشغال شده خبردار میشه، به اونجا میره تا شر اون اهریمن رو کم کنه. اگرچه، معلوم میشه که اون خونآشام درالوک بوده، ضعیفهای که با کوچکترین چیزی به خاکستر تبدیل میشه. علاوه بر این، اون بچه در واقع اونجا زندانی نبوده-- بلکه داشته از اون 《خانهی وحشت》به عنوان زمین بازی اختصاصی خودش استفاده میکرده! وقتی که درالوک قلعهاش نابود میشه، به دفتر رونالدو نثل مکان میکنه که البته باعت آزرده شدنش میشه. علیرغم اختلافهاشون، اونها باید با هم همکاری کنن تا از خودشون در مقابل خونآشامهای سرکش، سردبیر مرگبارِ رونالدو، بازجویان و غیره دفاع کنن-- در کنار مرگ های پی در پیِ درالوک در طی این مسیر.
تکافومی پس از 17 سال کما از خواب بیدار می شود. او در واقع به دنیای دیگری رفته بود و با قدرت های جادویی بازگشته است، تاکافومی باید به او کمک کند تا در دنیای خود زنده بماند.
روایت یوتا در حالی که در مدرسه راهنمایی بود از شخصی رنج می برد. هنگامی که وی فارغ التحصیل شد ، سعی کرد این موضوع را فراموش کند اما به طور تصادفی با ریکا قرارداد منعقد کرد و زندگی عادی ناامیدانه خود را مختل کرد.
هنگامی که نامزدی او با شاهزاده بدون تشریفات به پایان می رسد، جزئیات زندگی گذشته ایلین نجیب زاده جوان با عجله برمی گردد و به او کمک می کند تا بفهمد که در دنیای یکی از بازی های مورد علاقه اوتوم زندگی می کند - به عنوان بزرگترین رقیب قهرمان! با این حال، حافظه او حفره های داستانی بیشتری دارد تا فن تخیلی بد... و تنها قطعیت این است که اگر او کاری را سریع انجام ندهد، مرگ او کاملاً مطمئن است. نمی توان به قهرمان/عشق-علاقه اصلی اعتماد کرد، پس چرا نمی بینیم که آخرین رئیس چه می گوید؟
شخصیت اصلی، "ماسارو" به تازگی ثروت هنگفتی را پس از مرگ پدرش به ارث برده. هرچند، افراد متعددی سعی در به چنگ آوردن این ثروت به هر قیمتی هستند، حتی کشتن ماسارو. "نارومی" به ماسارو کمک میکند تا از ربوده شدن نجات پیدا کند پس از مبارزهای عجیب. او متوجه میشود که آنها انسان نیستند، بلکه عروسکهای چوبی دستنشانده با توانایی خارقالعاده هستند. پس از مبارزهای سخت، نارومی مجبور به پذیرش این حقیقت میشود که حریف قدرت دشمنان خود نیست؛ و در همین هنگام که او فکر به چنگ افتادن ماسارو را میکند، محافظ ماسارو با سلاحی از فرانسه فرامیرسد، عروسک "آرلکوئین". و این شروع داستان سیرک "کاراکوری" است.
پس از سفری طولانی و مخاطره آمیز، بلاخره قهرمان داستان ما به قلعه بانوی تاریکی میرسه فقط برای اینکه درخواست کمک کنه. قهرمان توضیح میده که چگونه جنگی که شیاطین برای انسانها به ارمغان آوردند باعث کشته شدن هزاران نفر شده و تعداد بیشتری رو هم در معرض فقر و فلاکت قرار داده. اما به نظر ملکه شیاطین این جنگ، انسانها رو گرد هم آورده و اونا رو با هم یکی کرده و شواهد تجربی هم نشون داده که چطور باعث افزایش جمعیت، افزایش تولید، ترقی اقتصاد و باعث بهبود وضعیت کلی جامعه انسانها شده. علاوه بر این به قهرمان توضیح میده که پایان دادن به این جنگ باعث میشه جنگ داخلی ای بوجود بیاد که بیش از هر زمان دیگری خونریزی در پی خواهد داشت. قهرمان متقاعد میشه که تنها راه به ارمغان آوردن صلح، پیوستن به نیروهای بانوی تاریکی و کمک به اجرا شدن نقشه های ملکه ست!
دخترهای سشومارو و اینویاشا عازمِ سفری فراسوی زمان شدن! در عصر فئودال ژاپن، دوقلوهای نیمه اهریمنی با نامهای تووا و ستسونا در پیِ یک آتش سوزی در جنگل از همدیگه جدا شدن. تووا درحالی که با نااُمیدی به دنبال خواهر کوچکترش میگشت، در داخل یک تونل اسرارآمیز به گشت و گذار میپردازه که همون تونل اون رو به عصر امروزی ژاپن منتقل میکنه، جایی که سواتا، برادرِ کاگومه هیگوراشی، و خانوادهاش اونو پیدا و بزرگ میکنن. ده سال بعد، تونلی که هردو دوره رو به هم وصل میکنه مجدداً باز شده، و این اجازه رو به تووا میده که دوباره با ستسونا، که حالا دیگه یه اهریمنکُش شده که برای کوهاکو کار میکنه، دیدار کنه و به هم بپیوندن. ولی تووا درکمال تعجب متوجه میشه که ستسونا ظاهراً تمام خاطراتی که از خواهر بزرگترش داشته رو از دست داده. همراه با موروها، دختر اینویاشا و کاگومه، هر سه دختر جوان در یک ماجراجویی بینِ دو دوره سفر میکنن تا گذشتهی ازدسترفتهشون رو بازپس بگیرن.
یکی از خانوداه های اشراف زاده انگلیس، فانتوم هایو، سرپیشخدمتی به نام سباستین مایکلز دارند. او بدون شک دارای دانش کامل، رفتارهای بی نقص و استعداد هنرهای جسمانی است. اما بنا به دلایلی، وی به عنوان استادی ۱۲ ساله انجام وظیفه می کند.
یک دانش آموز بسیار تنبل در مدرسه سلطنتی جادوگری در امپراطوری Roland است. یک روز امپراطوری Roland به جنگ با یکی از کشورهای همسایه بنام Estaboole میرود. او تمام همکلاسیهایش را در یک مبارزه از دست میدهد و تنها میتواند دو عدد از بهترین دوستانش را نجات دهد به نام های Keifer Knolles و Sion Astal. بعد از جنگ Ryner به دستور Sion Astal که حالا پادشاه Roland است به سفری برای پیدا کردن مبارز افسانه ای (Legendary Hero) میرود. او میفهمد که یک نفرین و بلای مرگبار در حال پخش شدن در سراسر قاره است.
در دهم آگوست سال ۲۰۱۰ کشور ژاپن به دستور امپراتور بریتانیا مورد حمله نظامی قرار می گیرد قوای انگلیس با استفاده از رباط های جدیدی به نام Knightmare Frames که اخیرا تولید کرده اند موفق به اشغال کشور ژاپن می شود آزادی و حقوق مردم از آنها سلب می شود و به کشور اشغالی ژاپن نام منطقه ۱۱ داده می شود . Lelouch پرنس انگلیسی است که بعد از کشته شدن مادرش بنا به دستور پدرش( امپراتور )که او را از خودش نمی داند به ژاپن فرستاده می شود تا شورشیان ژاپنی را سرکوب کند، Lelouch با خود عهد بسته که پدرش را به قتل رسانده و بریتانیا را نابود کند و انتقام مادرش را از قاتلان بگیرد او همچنین قصد دارد دنیایی جدید با قوانین جدیدی به وجود آورد که در این دنیا خواهرش Nunnally با خوبی و خوشحالی زندگی کند. Lelouch قدرتی دارد که به آن Geass اطلاق می شود نیروی مرموزی که به Lelouchاجازه می دهد تا هرکسی را که بخواهد تحت انقیاد خودش در آورد و هر دستوری که بدهد آن شخص بدون چون و چرا اجرا کند.
کاکرو آیزاوا خود را به عنوان یک فوتبالیست بی استعداد می شناسد، بنابراین از بازی در تیم فوتبال مدرسه کنار کشیده و تنها به بهانه ی مدیریت باشگاه فوتبال مدرسه در کنار تیم باقی می ماند. سوگورو آیزاوا، برادر بزرگتر کاکرو، به دنبال وادار کردن وی برای بازگشت به زمین بازی است. سوگورو یه بازیکن بسیار با استعداد و از امیدهای آینده ی ژاپن است. در همین حین بازگشت نانا میشیما، دوست دوران کودکی کاکرو و سوگرو است و کاکرو عاشق اوست ماجراهای جدیدی را رقم می زند… داستان بر خلاف مجموعه ی معروف فوتبالیست ها، در ژانر فانتزی-تخیلی جای ندارد، اما دلیل نمی شود که عزیزان ژاپنی، مسائل متافیزیکی را دخیل نکنند…
یوری هانجو 16 ساله بعد از دیدن مردی که با تبر، سرش باز شده بود، با ترس و سردرگمی در حالی که داره از قاتل نقابدار فرار میکنه، متوجه میشه توی یه خونه متروکه گیر افتاده که هر کدوم از در ها، به طور عجیبی قفل شده.درحالی که ناامیدانه دنبال راه فرار میگرده، به پشت بوم فرار میکنه ولی دنیایی روبروش قرار میگیره که هیچ نشونهای از زندگی توش وجود نداره و توسط ساختمون های بلند احاطه شده. هنگامی که تو ناامیدی غرق شده بود، متوجه میشه برادرش هم توی این مکان عجیب و غریبه. یوری مصمم میشه تا برادرش رو پیدا کنه و فرار کنه. هر چند، به زودی متوجه میشه که نقابدار های بیشتری...
آستا و یونو در یک کلیسا در یک روز به عنوان نوزاد در سبد رها شدند و از آن زمان به بعد با هم بودند. وقتی بچه بودند، قول دادند که با هم رقابت کنند تا ببینند چه کسی پادشاه بعدی جادوگرها میشود. اما با بزرگ شدن، تفاوتهای بین آنها مشخص شد: یونو یک نابغه جادویی بود، در حالی که آستا هیچ قدرت جادویی نداشت. در کشوری که جادو همه چیز است و توانایی ورزشی مهم نیست، آستا هر روز با تمرینات بدنی و اراده قوی سعی میکرد جادو یاد بگیرد.
رن آمامیا قراره که برای سال دوم دبیرستانش به آکادمی شوجین در شهر توکیو انتقالی بگیره. طی یکسری اتفاقات، پرسونای اون بیدار میشه، و او همراه دوستانش گروه “دزدان متشخص قلب ها” را تشکیل میدن که با دزدیدن منبع خواسته های فاسد افراد بزرگسال، قلب آنها را پاک کنند. در همین زمان، جرم های عجیب و غیرقابل توضیحی یکی پس از دیگری اتفاق میوفتن.
هوتارو اورکی، پسر دبیرستانیای که به کمکاری عادت دارد، به درخواست خواهر بزرگترش به باشگاه ادبیات کلاسیک میپیوندد. در آنجا، با چیتاندا اِرو، دختری آرام و زیبا اما بسیار کنجکاو، فوکوبه ساتوشی، پسر خندهرویی با حافظهای خارقالعاده، و ایبارا مایاکا، دختری کوتاهقد و سختگیر آشنا میشود. آنها برای حل معمایی که ۴۵ سال پیش رخ داده است، دست به کار میشوند. سرنخهای این معما در مجموعهای قدیمی از آثار اعضای پیشین باشگاه کلاسیک، با نام "هیوکا"، پنهان شده است.
در دنیایی که مفهوم موسیقی وجود نداره، داستان از آنجایی شروع میشود که پسری با دختری به نام میو آشنا میشود. دختری اسرار آمیز که یک رابط موسیقی به بدن پسر متصل میکند. این دو نفر با تاریخ موسیقی راک آشنا میشوند و به ماجراجویی فراموش نشدنی ای می روند.