«ویلیام بلیک» (دپ) در دفاع از خود مردی را می کشد و با سرخ پوستی به نام «نوبادی» (فارمر) آشنا می شود که او را به جای «ویلیام بلیک» شاعر انگلیسی می گیرد. «بلیک» فکر می کند سرخ پوست می تواند در سفر طولانی اش به دنیای ارواح، راهنمای او باشد...
سیسی هنکشاو، زنی با انگشتهای شست بزرگ، به عنوان مدل در تبلیغی شرکت میکند که ماجراهای عجیبی را برایش رقم میزند. او در مزرعهای در کالیفرنیا با گروهی از دخترکاوبوی آشنا میشود که دست به کارهای عجیب و غریبی میزنند و در نهایت پلیس به مزرعه یورش میبرد
در شهر دور افتاده و سوت وکور آندورا در ايالت آيووا، «گيلبرت گريپ» (دپ) از برادر عقب مانده ي خود «آرني» (دي کاپريو) و مادرش (کيتس) که از فرط چاقي هيچ گاه از خانه خارج نمي شود، مراقبت مي کند. با ورود «بکي» (لوييس) ـ که همراه مادر بزرگش سفر مي کند ـ به شهر، «گيلبرت گريپ» براي نخستين بار عشق را تجربه مي کند.
جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا»، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند..
"استوارت مک بین" یکی از بزرگان ساخت و ساز میباشد که زندگی خود را صرف تخریب ساختمانها قدیمی و ساخت آپارتمان می کند.همه چیز به خوبی می پیش می رود تا زمانیکه گروهی به تخریب به ساختمان زشت و یکه و تنها اعتراض می کنند و...
«مارتی مک فلای» که به تازگی از گذشته برگشته دوباره توسط «دکتر امت» به اینده فرستاده میشود تا از به زندان افتادن پسرش در اینده جلوگیری کند اما متاسفانه اوضاع خراب تر میشود...
هیل ولی، سال ۱۹۸۵٫ «مارتی مک فلای» جوان (فاکس) نزد «دکرت امت براون» (لوید)، مخترع دیوانه، می رود که می خواهد ماشین زمانی را که ساخته، آزمایش کند. ماشین زمان به کار می افتد، ولی «براون» با رگبار مسلسل چند تروریست لیبیایی کشته می شود. «مارتی» نیز با ماشین زمان فرار می کند و به ۱۹۵۵ می رود.
یک معلم دبیرستانی خوش فکر وقتی معلوم می شود که آنها به دانش آموزی بی سواد دیپلم داده اند ، سعی می کند نظم را در پس زمینه دعوای معلق علیه منطقه مدرسه اش حفظ کند ...
"جیسون وورهس" قاتلی که پس از اینکه به شدن زخمی شده و به سردخانه منتقل می شود به شکل معجزه آسایی به زندگی بازگشته و برای بازگشت به خانه اش دست به قتلهای بسیاری می زند...
یک پدر ثروتمند برای فرزندش معلم خصوصی استخدام می کند. پسر که یک نوجوان چشم و گوش باز است، معلم هم یک خانم خوش چهره. حال باید دید سرنوشت این دو به کجا خواهد کشید...
این فیلم داستان شخصی را به تصویر میکشد که به تازگی از زندان آزاد شده است و در تلاش است تا دوباره خانوادهاش را کنار هم جمع کند. او در گذشته به عنوان یک مزدور قراردادی کار میکرده است تا این که حادثهای زندگیاش را به هم میریزد و…
داستان در مورد چند دوست صمیمی است که با یک ون به جنگل های دور افتاده سفر میکنند و قصد دارند در جنگل کمپ بزنند ، اما آنها در جنگل با دو فرد مرموز و عجیب روبرو می شوند که به آنها توصیه میکنند...
ریشه اصلی داستان این سریال درباره ی نزاع و جنگ بین خدایان قدیم و خدایان جدید است. خدایانی که قدرتشان نشئت گرفته از اعتقادات مردم میباشد. هر خدایی که تعداد معبودهای بیشتری داشته باشد، قدرتش بیشتر خواهد بود. ماجرای سریال در عصر مدرن روایت میشود. زمانی که پرستش خدایان در حاشیه قرار دارد و عشق به تکنولوژی و مادیات جای آنها را گرفته اند. "شادو/سایه" یک محکوم سابق است که به تازگی از زندان آزاد شده. او با مردی مرموز به نام "ونزدی/چهارشنبه" آشنا میشود، کسی که چیزهای زیادی دربارهی زندگی و گذشته "شادو" میداند. در حقیقت "ونزدی" یک خدای قدیمی قدرتمند می باشد که درصدد است برای انجام ماموریت خود ارتشی بسازد و شکوه گذشتهی خود را دوباره زنده کند...
پس از استقلال کشور مکزیک از دولت استعماری اسپانیا در سال 1823 مهاجرت آمریکایی ها به ایالت تگزاس که در آن زمان بخشی از خاک کشور مکزیک بود افزایش یافت. به طوری که پس از مدت کوتاهی اکثر ساکنان این ایالت را آمریکایی تبارها تشکیل می دادند که با دولت مرکزی اختلاف نظرهای فراوانی داشتند...