"کیت" به سختی در یک شرکت تبلیغاتی کار می کند اما به دلیل نداشتن "ثبات"، مجرد بودن و نداشتن رابطه قوی با شرکت از گرفتن ترفیع باز می ماند. او داستانی ساختگی برای رئیس خود تعریف کرده و خود را نامزد مردی که به تازگی آشنا شده معرفی می کند و...
«گلن هالند» (دریفوس) مردی است عاشق موسیقی، که می خواهد لااقل یک قطعه ی موسیقی ماندگار و پرمعنا از خود بر جای بگذارد. اما با کار کردن روی قطعات موسیقی خودش، و در همان حال نواختن موسیقی در رستوران هتل ها، زندگی اش نمی گذرد؛ به همین جهت با اکره شغل تدریس موسیقی را در یک دبیرستان قبول می کند…
پیتر براکت و سابرینا پترسون دو رقیب در روزنامه شیکاگو هستند.وقتی قطاری از خط خود خارج میشود این دو برای پیوستن به تیم تحقیق این حادثه با هم مبارزه میکنند و در این بین…
جیمز و مولی خانواده خود را با پذیرفتن یک سگ خیابانی و یک سگ پشمالو که با یکدیگر صحبت می کنند گسترش می دهند. در همین حال، شغل جدید جیمز به او نیاز دارد که زمان بیشتری را با کارفرمایش سامانتا بگذراند...
«جیمز» (تراولتا) ، در تکاپوی امرار معاش برای خانواده اش و همسرش و «مالی» (الی) نیز یک حسابرس پرمشغله است . با این همه «مالی» دوباره باردار می شود و دختری به نام «جولی» (با صدای بار) دنیا می آورد ...
«شلبي» (رابرتس) قرار است عروس «خانواده ي ايتنتن» شود ولي بيماري ديابت دارد و بنابراين بچه دار شدن برايش خطرناک است؛ ضمن آن که مي داند نامزدش، «جکسن لاچري» (مک درمت) بچه مي خواهد. «شلبي» نگران و عصبي است. در حالي که «املين ايتنتن«(فيلد)، مادر شوهر آينده اش، به او اطمينان مي دهد که هيچ اتفاقي نخواهد افتاد...
داستان در مورد شخص بسیار پرمشغله ای است که زیاد توجهی به خانواده اش ندارد، اما زمانی که مادرش فوت می کند، مسئول نگهداری از پدرش می شود. انها روز به روز به همدیگر نزدیک تر می شوند و...
کودک نوزادی صدایی درونی دارد (ویلیس) که افکار و احساساتش را باز می گوید. او هم چنین شاهد شکل گیری رابطه ی مادر مجردش، «مالی» (الی) و یک راننده ی تاکسی به نام «جیمز» (تراولتا) است...
ايده ي «تس مک گيل» (گريفيث) را رئيس او، «کاترين پارکر» (ويور) به نام خود ارائه مي دهد. حالا «تس» از موقعيتي که برايش فراهم مي شود، استفاده مي کند تا وانمود کند که کار «کاترين» را به عهده دارد.
«لورتا کاستوريني» (شر)، بيوه اي سي و هشت ساله است که با خانواده ي ايتاليايي- امريکايي خود در بروکلين زندگي مي کند. او با «جاني کامارري» (آيلو) نامزد کرده و در حين تدارک مقدمات ازدواج، خبر مي رسد که مادر «جاني» در سيسيل در بستر مرگ است و او به آن جا مي رود. «جاني» برادر کوچک تري به نام «راني» (کيج) دارد که از پنج سال پيش با او صحبت نکرده است و «لورتا» سعي مي کند آن دو را آشتي دهد...
جان و مری در یک بار مجردی با هم آشنا میشوند و یک شب عاشقانه را با هم سپری میکنند. روز بعد، آنها شروع به شناختن یکدیگر میکنند و متوجه میشوند که ممکن است عشقی جدید در راه باشد..
فیلم داستان زنی جوان در یک آسایشگاه است که به نظر می رسد نوعی طلسم جادوئی در اطراف او وجود دارد.مردی بیقرار اما صادق با گذشته ای مبهم به نظر می رسد به او نزدیک می شود و...
ژاندارک در سال ۱۴۱۲ در روستای دومرمی در منطقه جنگی شمال فرانسه متولد شد. در دوران جوانیاش اغلب شاهد وحشت جنگ بود، اما روحش با افسانه دوشیزه لورن عجین شده بود. این افسانه میگوید که دوشیزهای جوان روزی کشور تقسیمشده را متحد خواهد کرد و مردم را به سوی آزادی رهبری خواهد کرد.
مری آن میانسال به سانفرانسیسکو باز می گردد و با دوستان عجیب و غریبی که پشت سر گذاشته بود، می پیوندد. قصههای شهر عمدتاً بر روی افرادی تمرکز دارد که در یک مجتمع آپارتمانی که متعلق به آنا مادریگال است در لین 28 باربری زندگی میکنند و...