ولادیسلاو (برودی) که یک نوازنده متبحر پیانو است ، مشغول یک اجرای رادیوئی است که انفجار یکی از بمب های آلمان نازی استودیوی رادیو ورشو را به هم می ریزد. ورشو تحت حمله نازی ها قرار گرفته و خانواده ثروتمند ولادیسلاو از جمله پدر ، مادر ، برادرش هنریک و خواهرانش بعد از اشغال این شهر ناچار به ترک آپارتمان مجهزشان هستند. رفتارهای خصمانه ای که با یهودیان می شود این خانواده را نیز می آزارد اما هنوز هیچ کس هدف واقعی این برنامه را نمی داند ، تا اینکه نازی ها یهودیان را سوار یک واگن باری می کنند تا به جایی نامعلوم ببرند. یکی از آشنایان خانواده در پلیس یهودی او را بیرون می کشد و با کمک دوست دیگری در آپارتمانی پنهان می شود. مدتی بعد ورشو غرق گرسنگی ، نکبت و بیماری می شود و ولادیسلاو با مو و ریشی بلند مدام تغییر مکان می دهد تا کسی او را پیدا نکند ، اما سروانی آلمانی ولادیسلاو را در خانه ای متروکه پیدا می کند و …
اندرو (مایلز تلر) که پدرش یک نویسنده ناموفق است و وضع مالی زیاد خوبی ندارد وارد یک آکادمی موسیقی می شود تا هنر درام خود را به مرحله حرفه ای برساند اما در آنجا با مربی ای بسیار سخت گیر روبرو می شود که…
داستان فیلم در زمان حال و در شهر لس آنجلس روایت میشود، و دربارهٔ رابطهای عاشقانه میان سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز، و میا (اما استون) هنرپیشهای آرزومند است...
این فیلم داستان رانندهی جوانی است که برای سارقین مسلحِ بانکهای مختلف کار میکند. بعد از شروع کار اجباری با یک قاتل و جنایتکار، خودش را در سرقتی محکوم به شکست می یابد...
بکا که یک دانشجوی تازه وارد در دانشگاه باردن است برای ورود به گروه بلا که یک گروه موسیقی دخترانه است فریب می خورد. گروه بلا برای آنکه انرژی بیشتری برای نمایش شان داشته باشند، از پسر های گروه رقیب استفاده می کنند و …
گروه « The Barden Bellas » پس از موفقیت هایی که در اجرای موسیقی در قسمت اول این فیلم بدست آورند، حالا به نظر می رسد که هیچ رقیب قدرتمندی را در کنار خود نمی بینند. اما اجرای آنها در مقابل دیدگان رئیس جمهور باراک اوباما(!) به یک فاجعه ختم می شود و حیثیت این گروه بر باد می رود. به همین جهت آنها برای بازیابی اعتبار از دست رفته شان تصمیم می گیرند در مسابقات جهانی کپلا شرکت کنند...
داستان این فیلم زندگی امینم هستش که از سال ۱۹۹۵ شروع می شه، که اون موقع به خاطر سفید بودنش دست کم گرفته می شه و نمی ذارن رپ کنه. امّا در طی زمان، اون موفق می شه خودشو بالا بکشه و…
جانی کش در سال 1932 در آرکانزاس آمریکا بدنیا آمده و در یک خانواده کارگری بزرگ می شود. او علاقه بسیار زیادی به موسیقی کانتری پیدا می کند و اولین ترانه های خود را بهنگام خدمت در نیروی دریائی در آلمان می نویسد. پس از بازگشت به امریکا، با دختری به اسم ویوین ازدواج می کند و در یک شغل معمولی مشغول می شود. اما رویای او خواننده شدن است و نهایتاً با یک تهیه کننده نامدار به اسم سام آشنا شده و سفری را برای اجرای چند کنسرت آغاز می کند. جانی با هر ترانه ای که می خواند مشهورتر می شود اما مشکل اینجاست که او به مواد مخدر و مشروبات اعتیاد پیدا کرده است. یکی از همراهان او به دختری اسم جون کارتر است سعی می کند تا او را از شر اعتیادش نجات دهد و همین موضوع باعث شکل گرفتن روابط عاشقانه ای بین آندو می شود...
فرانسیس دختر نوجوان هفده سالهای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک میروند. پدرش یک دکتر است و از فرانسیس انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. فرانسیس با یک مربی رقص به نام جانی اشنا میشود و ...
داستان دو نوجوان به نامهای «لاندن کارتر» و «جمی سالیوان» که رابطه ای را آغاز میکنند، اما وقتی که رازی دور از انتظار برملا می شود، رابطه بین آنها مورد آزمون قرار می گیرد و ...
قرن نوزدهم، فرانسه. «ژان والژان» (هیو جکمن)، مردی است که بخاطر سرقتی که انجام داده، سال هاست از چنگ پلیسی بی رحم بنام «ژاور» (راسل کرو) می گریزد. او سرپرسی دختر یتیمی بنام «کزت» را بعهده می گیرد، و این تصمیم او زندگی هر دوی آن ها را برای همیشه تغییر می دهد...
در سال ۱۸۹۹ در پاریس شاعر فقیر و جوان اسکاتلندی به اسم «کریستین» (اوان مک گرگور) زندگی می کند. او پس از مدتی به یک کلوب پنهانی به اسم «مولن روژ» در محله بدنام «مونت مارتی» که فعالیتهای زیر زمینی در زمینه هایی چون مواد مخدر دارند می پیوندد. او ناگهان خودش را گرفتار یک رابطه عاشقانه حزن انگیز و آتشین با گرانترین ستاره گروه (نیکول کیدمن) که مشهورترین فاحشه شهر نیز می باشد می بیند …
یک زن جادوگر یک شاهزادهٔ جوان را نفرین و او را تبدیل به یک دیو زشت میکند و به وی یک آینهٔ جادویی که او را از حوادث مطلع میکند و یک گل رز میدهد که تا بیستویکمین سال تولدش شکوفه میدهد...
فرانسه، قرن هجدهم. شاهزاده ي خودخواهي تقاضاي کمک پيرزني را که در واقع جادوگر است رد مي کند و با طلسم او به هيولايي بد هيبت تبديل مي شود. سرانجام دختري به نام «بل»، با عشق خود طلسم را مي شکند و شاهزاده قامت انساني اش را باز مي يابد...
"ولما کلی" کسی که همسر و خواهرش را بعد از اینکه فهمید با هم رابطه دارند به قتل رساند و "راکسی هارت" کسی که دوست پسر خود را به دلیل اینکه او را تبدیل به ستاره نمیکرد به قتل رساند همدیگر را وقتی در انتظار اعدام هستند پیدا می کنند و ...
در سال ۱۹۲۷، دان لاکوود و لینا لامونت یک زوج مشهور هنری هستند. اما لینا عشق روی صحنه را با عشق واقعی اشتباه می گرد. دان همراه شریک قدیمی خود کاسمو، تلاش زیادی کرده تا به جایی که امروز در آن قرار دارد برسد. دان آهنگ های زیبایی را در جدیدترین فیلم خود و لینا می خواند. اما با وجود تلاش های بسیار لینا، باز هم صدای کس دیگری را روی او می گذارند. کتی سلدن به عنوان یک بازیگر بلندپرواز وارد صحنه می شود و دان حین کار با او در فیلم، عاشق او می شود. آیا کتی مراتب موفقیت را طی می کند یا این که دچار سقوطی که شایسته ی آن است می شود؟
فیلم ماما میا! روایتگر داستان دختری بهنام «سوفی» است که مادرش (دونا) که صاحب هتلی در یک جزیره است، برای چندین سال هویت پدر واقعیاش را از او پنهان کرده است. اما دختر تصمیم میگیرد پیش از ازدواج، پدرش را پیدا کند. بنابراین مادرش از چند مرد که در گذشته او نقش داشتند درخواست میکند به خانه آنها بیایند و ...
«موفاسا»، سلطان جنگل، فرزند کوچکش، «سيمبا» را جانشين خود اعلام مي کند. برادر بدجنس او، «اسکار» (آيرونز) که مي خواهد سلطان باشد، با کشتن «موفاسا» و گناهکار جلوه دادن «سيمبا»، او را فراري مي دهد و خود حاکم مطلق مي شود. «سيمبا» در جايي دور از خانه و زادگاهش بزرگ مي شود و با ظاهر شدن روح پدر و شنيدن واقعيت تصميم به بازگشت مي گيرد...
سیمبا و نالا صاحب یک توله شیر دختر بنام کیارا شده اند و طبق معمول تایمون و پومبا دو شخصیت معروف فیلم مامور مراقب از توله شیر میشوند ولی آنها نمیتوانند به درستی از کیارا مراقبت کنند و توله شیر داستان ما وارد سرزمین ممنونه میشود و با توله شیری به نام کاوو آشنا شده و با یکدیگر دوست میگردند قافل از اینکه کاوو پسر زیارا یکی از دشمنان اصلی سیمبا می باشد که سعی دارد با سرنگونی سیمبا به پادشاهی سرزمین Pride برسد...
"شیرشاه ۳" یا "شیرشاه یک و نیم" محصول استودیو دیزنیتون و والت دیزنی استرالیا میباشد, این پویانمایی از سری پرطرفدار شیرشاه و در ادامه دو شماره موفق پیشین خود به نامهای «شیرشاه» و «شیرشاه ۲: پادشاهی سیمبا» ساخته شده است, در این شماره یک میرکت به نام "تایمون" و یک گراز به نام"پومبا" داستان شیرشاه را از دید خودشان برای مخاطبان تعریف میکنند. اما تایمون اصرار دارد که فیلم را به جلو بزند تا به قسمتی برسد که وارد داستان میشود، چرا که در اوایل فیلم، آنها حضور نداشتند و از طریق گوینده فیلم، قبل از آغاز سفر سیمبا وارد داستان میشوند. همچنین در این شماره با مادر تیمون و عمو مکس هم آشنا خواهیم شد…
دختری جوان بنام « آنا » با « کریستوف » همراه می شود تا به جستجوی خواهرش « السا » که ملکه آدرلان است بپردازد اما در اثر یک اشتباه، سرزمین وی وارد یک زمستان ابدی می شود...
انیمیشن فوق العاده زیبا و دیدنی گیسو کمند (Tangled) داستان شاهزاده ای می باشد که در قلعه خود اسیر شده است. ناگهان این شاهزاده زیبا روی که دارای گیسوانی بسیار بلند می باشد ، عاشق پسری شده که سارق بوده و تنها راه رسیدن به این پسر ، فرار از قصر می باشد و …
«بنجامين بارکر» (دپ) آرايش گري است که با همسر و دخترش در لندن زندگي مي کند. «قاضي تورپين» (ريکمن) که به همسر او نظر دارد، با ترتيب دادن اتهامي دروغين به «بارکر» او راهي زنداني در استراليا مي کند. سال ها بعد «بارکر» از زندان مي گريزد و در جست و جوي زن و فرزندش، با هويتي جديد: «سوييني تاد» به لندن ساکن مي شود. او با «خانم لاوت» (بونهام کارتر) روبه رو مي شود که در مغازه ي پايين سلماني سابق او بدترين «پاي گوشت» لندن را مي فروشد. «لاوت» به «بارکر» مي گويد که «قاضي تورپين» چه بلايي بر سر همسر و فرزند او آورده و «بارکر» نيز در صدد انتقام جويي برمي آيد...
علاءالدین بچه شرور خیابانی است، روزی پرنسس جاسمین را می بیند که در شهر مخفیانه زندگی می کند آن ها بهم دل می بندند اما مشکلی وجود دارد پرنسس حتما با یک شاهزاده باید ازدواج کند و …
داستان از شهر هالوین آغاز می شود. شهر وحشت و کابوس کودکان. شهری که هیولا های ترسناک کودکان در آن سکونت دارند. اما آنان بد جنس نیستند و اما سیر اصلی داستان با جک یا پادشاه کدو تنبل ها که اسکلتی خوش تیپ و جذاب است رنگ می گیرد. این که جک از کار های همیشگی اش خسته شده و در جست و جوی سالی متفاوت پا در شهری دیگر می گذارد و بعد از دیدن جشن کریسمس تصمیم می گیرد کریسمس آن سال را خود رهبری کند. غافل از این که ...
ویکتور فن دورت و ویکتوریا دورگلات بنا به ملاحضات مالی و اجتماعی خانوادههایشان میخواهند با هم ازدواج کنند. در هنگام تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابهای را که باید بگوید فراموش میکند. او به جنگل میرود و در حالی که خطابهاش را با خود تکرار میکند، حلقه را از شاخه درختی که مانند یک دست از زمین بیرون آمده است میگذراند. شاخه در حقیقت دست عروس مردهای است که از خاک بیرون مانده است. ماجراهای ویکتور، سرگردانیش در دنیای مردگان و عشق یک طرفه عروس مرده به او از این جا آغاز میشود...
اکنون جنگ با دشمنان پایان یافته و جنرال شانگ از مولان درخواست ازدواج کرده است اما مغول ها همچنان در صدد حمله به چین هستند و نداشتن نیروی نظامی کافی در چین برای مبارزه با مغول ها آن ها را به فکر اتحاد با کشور های همسایه وا داشته است که این اتحاد هزینه هایی برای کشور چین و سه پرنسس آن خواهد داشت.
این انیمیشن از سری انیمیشن های کمپانی والت دیزنی و محصول سال 1989 می باشد در دنیای زیر دریاها پری دریایی کوچولو اریل دختر شانزده ساله تریتون پادشاه دریاهاست. اریل وقت خود را به جمع کردن اشیاء مربوط به انسانها و کشف دنیای آنها می گزراند. در این راه مرغ دریایی اسکاتی و فلاندر ماهی ای که دوست صمیمی اریل است به او کمک میکنند. در یک شب طوفانی کشتی شاهزاده اریک دچار حادثه میشود و اریل، اریک را نجات میدهد و به دریا باز میگردد. از اریل تصویری محو و صدایی زیباودلنشین در ذهن اریک نوزده ساله نقش میبندد. از سوی دیگر
در جنگل های نزدیک ریو دو ژانیرو یک بچه طوطی که قادر به پرواز نیست به همراه چند پرنده دیگر به دست قاچاقچیان می افتند و در مسیر بردن آنها به دریاچه موس جعبه ای که طوطی کوچک در آن قرار دارد به خیابان می افتد . این جعبه را دختر بچه ای به نام لیندا پیدا می کند و نام طوطی را BLU می گذارد و …
آبی و جواهر به همراه سه فرزند خود در شهر ریودوژانیرو زندگی میکنند . زمانی فرا میرسد که جواهر تصمیم میگیرد به بچه هایشان پرواز کردن و زندگی به مانند دیگر پرندگان را یاد دهد . او به این نتیجه میرسد که باید بچه ها را به جنگلهای آمازون برای آموزش ببرد. آبی در تلاش است تا خانواده را با وضعیت جدید و همسایگان جدید در جنگل آمازون آشنا کند . او با مشکل بزرگتری دست و پنجه نرم می کند . جنگل وحشی و هزاران موجود خطرناکی که ممکن است برای خانواده او مشکل ایجاد کند …
«وين کامبل» نوجوان (مايرز) و دوستش، «گارت آلگار» (کاروي)، از زيرزمين خانه ي «وين» يک برنامه تلويزيوني کابلي به نام «دنياي وين» پخش مي کنند و در آن افکار شخصي خود را در باب زندگي نوجوانانه يا موسيقي «هوي متال» با مردم در ميان مي گذارند. «بنجامين آليور» (لو)، يک مدير تلويزيوني زرنگ و جاه طلب به طور تصادفي اين برنامه را مي بينيد و جلب آن مي شود...
وین دوباره بازگشته و اینبار تصمیم دارد با دوستش یک کنسرت راک ترتیب دهد. در همین حال رئیس دوست دخترش به او نظر دارد و وین باید هرچه سریعتر دوست دخترش را به لس آنجلس منتقل کند...
گرتا (کیرا نایتلی) و نامزدش دیو (آدام لوین) از کالج با هم دوست بوده اند و با هم ترانه می سروده اند تا اینکه به نیویورک می آیند و دیو قراردادی با یک کمپانی بزرگ و مهم موسیقی می بندد. ولی جذابیت های شهرت باعث می شود که دیو خودش را گم کند و گرتا که سخت دلباخته ولی گیج و پریشان است، به حال خودش رها می شود. وقتی گرتا با دَن (مارک روفالو) آشنا می شود دنیای او زیر و رو می شود. دن مدیر موسیقی بیکاری است که بطور تصادفی گرتا را می بیند که در ایست ویلیج نیویورک، موسیقی اجرا می کند و بلافاصله مسحور استعداد کشف نشده گرتا می شود. بدین ترتیب است که با همکاری این دو ترانه محبوب یک تابستان در نیویورک سیتی ساخته می شود...
در سال ۱۹۸۲ گروه هوی متال افسانه و بریتانیایی “اسپینال تپ” از تور خود در آمریکا همراه با یکی از طرفداران خود به فیلم ساز بود بازگشت. او قصد داشت مستندی درباره آنها بسازد...
مادري بدلیل موقعیت شغلی اش فرصت زیادی برای گذراندن با دخترش را ندارد. در یک روز عجیب و غریب، جای آن دو عوض می شود و هر کدام در جسم دیگری قرار می گیرد و اکنون باید به نحوه زندگی دیگری عادت کند...
تریسی دختر نوجوانی است که آرزو دارد در شوی رقص و آواز کورنی کالینز شرکت کنند . این برنامه مخصوص معرفی چهره های جدید در زمینه رقص و آواز است و تریس بی صبرانه منتظر است تا زمان امتحان از داوطلبان فرا برسد . این در حالیست که ادنا ، مادر تریسی ، امیدی به موفقیت او ندارد زیرا تریسی دختری چاق است ولی پدر او ویلبر بشدت او را تشویق می کند . سرانجام تریسی خود را برای شرکت در امتحان معرفی می کند اما ویلما که تهیه کننده شو است بلافاصله پس از دیدن تریسی او را مردود می کند اما کورنی کالینز که از تریسی خوشش آمده اجازه می دهد تا او نیز ثبت نام کند . ترسی با موفقیت برنامه اش را اجرا کرده و مشهور می شود اما در ادامه ویلما تلاش می کند تا برنامه مخصوص سیاهپوستان را لغو کند و تریسی در اعتراض به این امر در تظاهرات تبعیض نژادی شرکت می کند اما به او اتهام حمله به یک پلیس در جریان تظاهرات را می زنند…