پيرمرد نجارى به نام « ژپتو » آرزو مى كند كه كاش عروسك چوبى اش، با نام « پينوكيو » تبديل به پسرى واقعى مى شد. يك پرى جادويى « پينوكيو » را زنده مى گرداند ؛ اما اين آغاز دردسرهاى « ژپتو » است...
پدر و نامادري دختر نوجواني به نام «سارا» (کانلي)، او را در خانه گذاشته اند تا از برادر نوزادش «توبي» (فراود) مراقبت کند. گروهي جن با استفاده از اين فرصت، «توبي» را مي ربايند، و سر دسته شان، «جارت» (بويي)، به «سارا» مي گويد که فقط سيزده ساعت فرصت دارد تا از هزار تويي که به شهر اجنه مي رسد، بگذرد اگر موفق نشود، برادرش هم جن خواهد شد.
شبى « آقا و خانم دارلینگ » به مهمانى مى روند و دخترشان ، « وندى » را تنها مىگذارند . در این جا پسر خیالى ، « پیتر پن » و پرى وردستش ، « تینکر بل » ، ظاهر مى شوند و « وندى » را با خود به سفرى جادویى به سرزمین رؤیاها مى برند .
در حالي که «رامسس» خود را براي تصاحب تاج و تخت آماده مي کند، برادرش «موسي» بي قيد و بي تفاوت، روزگار مي گذارند تا آن که به رمز و راز واقعي گذشته اش پي مي برد؛ اين که از قوم بني اسراييل است و در شيرخوارگي او را در سبدي جاي داده اند. و به رودخانه سپرده اند تا از قتل عام جان سالم به در ببرد.
پرنسی توسط جادوگری خبیث به قورباغه تبدیل می شود و پرنس نیز برای رهایی از این جادو باید توسط پرنسسی بوسیده شود. پرنس برای پیدا کردن پرنسس به سفری خطرناک و هجان انگیز ره سپار می شود و ...
«رابين هود» و «جان کوچولو» از سوي حکومت فاسد «پرنس جان»، ياغي شناخته مي شوند. «سر هيس»، ملازم «پرنس جان» با هيپنوتيسم، «شاه ريچارد» را روانه ي جنگ هاي صليبي کرده است. در جنگل شروود، «رابين» و «جان کوچولو» ماليات هايي را که به زور گرفته شده پس مي گيرند و پول ها را ميان مردم فقير شهر پخش مي کند...
« دامبو » بچه فيلى در يك سيرك است كه به خاطر گوشهاى بيش از حد بزرگش مسخره و تحقير مىشود. او به كمك بهترين دوستش ، « تيمونى موشه » ( برافى ) و چند كلاغ ، كشف مىكند كه مىتواند با اين گوشها پرواز كند و ستارهى سيرك بشود.
این فیلم اولین قسمت از سهگانه فیلمهایی در مورد مشغلههای جامعه فرانسوی است و داستان زن یک آهنگساز را روایت می کند که با مرگ شوهر و فرزندش دست و پنجه نرم می کند.
رانی میلر “مایلی سایرس” که به خاطر جدا شدن پدر و مادرش از هم سخت نارحت و غمگین است در شرایط روحی بدی به سر می برد. رانی پدرش را مقصر این امر می داند و او را سرزنش می کند اما پدرش که یک معلم موسیقی و پیانویست است سعی دارد تا دوباره روحیه قبلی و شادی را به رانی برگرداند و در تلاش است که بتواند کاری کند که او مثل قبل بنوازد چون می داند که فقط نواختن پیانوست که او را به حالت سابق در می آورد اما موفق نمی شود او را راضی به این امر کند تا اینکه رانی با پسر جوانی به نام ویل “لیام همسورس” آشنا می شود و عشق به اوست که رانی را مثل سابق می کند تا جایی که رانی دوباره پیانو می زند و …
کانر، پسری چهارده ساله در دهه 1980 شهر دوبلین است که پس از به وجود آمدن مشکلات مالی برای خانواده اش، دوران تاریکی را سپری می کند تا اینکه یک روز او تصمیم می گیرد از خانه فرار کرده و برای تحت تاثیر قرار دادن دختر مرموزی که ازش خوشش می آید، یک گروه موسیقی تشکیل دهد...
لس آنجلس. در اتاق هتلي، «پينک» (گلداف) ستاره ي راک در حالت خمودگي و رخوت نشسته است. پس زمينه ي اين دل مردگي به زندگي گذشته اش برمي گردد: او پدري داشته که در جنگ جهاني دوم کشته شده و مادري که «پينک» را زير سلطه ي کامل خود بزرگ کرده است...
ترانه سرای ناموفقی به نام دیوید سویل ، طی حوادثی عجیب و پس از آشنایی با سه سنجاب آوازخوان: به نام های آلوین ، سایمن و تیودور به موفقیت زیادی می رسد و ماجراهای تازه و جالبی برایش پیش می آید…
معروفترین سنجاب خواننده که پس از موفقیت های فراوان حال به خانه باز میگردد تا با فشارهای زندگی از جمله مدرسه ، مراسم ، و کار در یک گروهی به اسم The Chipettes دست و پنجه نرم کند و …
در جریان یک سفر تفریحی، کشتی سنجاب ها دچار سانحه می شود و همه به جزیره ایی دور افتاده منتقل می شوند. آنها در این مکان در می یابند که جزیره ایی که آنها در آن قرار دارند ،آنطور که دیده می شود نیست و اتفاقاً جای بسیار فوق العاده ایی هم برای زندگی است و…
آلوین و سیمیون و تئودور که به درخواست نامزد آلوین قرار است که به سفری به نیویورک برای تفریح و گردش داشته باشند خود را برای سفر آماده می کنند ولی تئودور در جریان بازی کردن و خوش گذرانی هایش گم می شود و …
یک دهه از زمانیکه چیلی پالمر (چیپلی پالمر) به استعداد نزول خواری خود پی برد و از ان در معاملات و فعالیتهای تجاری هالیوود استفاده کرد و صنعت فیلمسازی را به تسخیر خود درآورد می گذرد و …
افی ، دینا و لورل سه دختر جوان سیاهپوست هستند که در محله ای فقیر نشین در شیکاگو زندگی می کنند . آنها یک گروه سه نفره موسیقی تشکیل داده اند که افی خواننده اصلی آن و برادر افی آهنگساز و ترانه سرای گروه است . در ادامه آنها تصمیم می گیرند در یک برنامه استعداد یابی در نیویورک شرکت کنند و در آنجا مورد توجه یک تهیه کننده موسیقی به اسم کرتیس تیلور قرار می گیرند . کرتیس هر طور شده دخترها را راضی می کند یک گروه مشتقل تشکیل دهند و همچنین سبک موسیقی خود را به پاپ تغییر دهند ...
پس از نفرين خانواده ي رومانوف توسط راسپوتين ، آناستازيا ي کوچک را از مادربزرگش ملکه ماريا جدا مي کنند. آناستازيا در يک يتيم خانه بزرگ مي شود و در جواني با کساني آشنا مي شود که به اميد گرفتن جايزه اي از ملکه ي ثروتمند پير به دنبال دختري هستند که شبيه آناستازيا باشد تا او را به پاريس ببرند.
پسرکی دوازده ساله به نام تد برای رسیدن به دوست رویاهای خود باید سر از کار ماجرای موجودی عجیب به نام لوراکس دربیاورد. لوراکس که محیط طبیعی زندگی خود را در خطر می بیند با کمک تد می خواهد نقشه شوم سودجویان را برای قطع درختان جنگل به هم بزند. شهردار و خلافکاران هم که این دو را مانع دستیابی خود به ثروت سرشار می بینند به مقابله با آنان برمی خیزند…
مدت زیادی است که ماپت ها دیگر خودشان را نشان نداده اند، چیزی در حدود ۲۰ الی ۳۰ سال، و حالا در سال ۲۰۱۱ آنها دوباره بازگشته اند تا یک داستان جالب را برای طرفدارانشان به تصویر بکشند. داستان بدین شکل است که ماپت ها دوباره نمایشی ترتیب میدهند تا بدین وسیله سالن نمایشی که متعلق به آنهاست را از چنگال فردی که برای تصاحب آن دندان تیز کرده، نجات دهند و...
این فیلم داستان یک “کلوپ شبانه” را روایت می کند که به دلیل نبود مشتری برای این کلوپ در حال ورشکستگی است و رئیس این کلوپ درصدد است برای رفع این مشکل، بزرگترین خواننده راک را به استخدام خود درآورد تا از این طریق بتواند افراد زیادی را به این کلوپ بکشاند اما...
"داداش مونا" گردن کلفتي که براي "لاکي سينگ" کار ميکند، يکي از طرفداران پر و پا قرص صداي يک گوينده راديو به نام "جانوی" است. بعد از اعلام برگزاري مسابقه راديويي که جايزه آن حضور در استوديو و گفتگوي حضوري با جانوی است، مونا چند استاد دانشگاه را ميدزد و با جواب هايي که از آنها ميگيرد، مسابقه را ميبرد. روز موعود فرا ميرسد، مونا به ايستگاه راديو ميرود و با ديدن جانوي عاشق او ميشود و ...
پس از حمله وحشیانه برگنز ها، پاپی شادترین ترولی که تاکنون متولد شده است و هم چنین محتاط ترین آنها، به همراه یک ترول دیگر برای نجات دوستانش راهی سفری ماجراجویانه و در عین حال خطرناک می شود. اتفاقات ناواری انتظار آنها را می کشد ولی با به ناچار باید آنها اختلفات را کنار کذاشته و باهم همکاری کنند...
این داستان سفر مردی به اسم مانولو است که بین دو راهی انتظارات خانواده اش از او و گوش دادن به قلبش گیر کرده. قبل از اینکه انتخاب کند کدام مسیر را ادامه دهد، او وارد سفری باور نکردی می شود که در سه جهان فانتری روی می دهد. در این سفر او باید با بزرگترین ترس هایش رو به رو شود.
«توني» (تراولتا)، جوان نوزده ساله اي است که در منطقه ي ايتاليايي - امريکايي نشين محله ي بروکلين زندگي مي کند و شبنه شب ها را با دار و دسته اش درديسکوي «اوديسه ي 2001» مي گذراند و در آن جا به «سلطان» معروف است...
یک رهبر کنسرت بازنشسته به همراه دخترش و بهترین دوستش در یک روز تعطیل دعوتنامه ای از ملکه الیزابت دوم دریافت میکنند که از انها میخواهد مراسم تولدی برای شاهزاده فیلیپ برگزار کنند...
«رن مکورمک» (بيکن)، نوجوان امريکايي، پس از اين که پدرش خانه را ترک مي کند، به اتفاق مادرش «اتل» (مکين)، به شهر کوچک بومانت نقل مکان مي کنند. کنترل شهر را واعظ محلي، «شا مور» (ليتگو) در اختيار دارد و «رن» تصميم مي گيرد با وجود مغايرت با قوانين شهر، يک مرکز رقص راه بيندازد...
رن مک کارمک ( کنی ورملد ) پسر جوانی است که برای زندگی با خانواده ی عمویش ، به شهری کوچک به نام بامونت ( در ایالت تنسی ) آمده. رن هنگام ورود به این شهر کوچک متوجه میشود که رقصیدن و گوش دادن موسیقی با صدای بلند در این شهر ممنوع است! این قانونی است که کشیشی به نام مور ( دنیس کواید ) آن را وضع کرده و کسی هم توانایی مقابله با آن را ندارد. اما رن تصمیم میگیرد تا یکبار برای همیشه این قانون عجیب را از بین ببرد و همه شهر را به رقص درآورد و…
سال 1964. گروه جاز محلي «واندرز» با ترانه ي «آن کاري...» توجه «آقاي رايت» (هنکس) را که براي کمپاني بزرگ و معتبر پلي تون ريکوردز کار مي کند به خود جلب مي کند. خيلي زود «آن کاري...» منتشر مي شود و در سراسر امريکا با استقبال روبه رو مي شود...
«سارا» آرزوی ستاره شدن در رقص باله را دارد، اما با مرگ ناگهانی مادرش تمام برنامه هایش بهم میخورد. او به همراه پدرش به محله سیاه پوست ها در طرف دیگر شهر نقل مکان و در مدرسه ای جدید شروع به تحصیل می کند. او که از معدود دانش آموزان سفید پوست آنجا است، با دختری بنام «کنیل» دوست شده و پس از مدتی با برادر او آشنا می شود...
در یکی شهر های کوچک تگزاس، مردی بنام برنی با یک زن بیوه ثروتمند آشنا شده، و بعد از کشتن آن زن برای بدست آوردن ثروتش، دست به هر کاری میزند تا مردم شهر باور کنند که زن هنوز زنده است…
ماجرای دو مرد احمق که برای گذراندن وقت خود به تفریحگاه ها و رقـاصخانه های شبانه می روند تا بتوانند شب و روزشان را بنحوی سپری کنند. آن ها تصمیم دارند در معروف ترین باشگاه شبانه شهر، یعنی راکسبری، عضو شوند...
«ديک تريسي» (بيتي) با تلاشي مداوم، نقشه هاي شيطاني «بيگ بوي کاپريس» (پاچينو)، رهبر جنايتکاران را بر هم مي زند. از طرف ديگر «تريسي» در زندگي خصوصي با نامزدش، «تس تروهارت» (هدلي) که اصرار دارد او شغل کم دردسرتري براي خود دست و پا کند، درگير است...
اول ژانویه ی 1900 کودک شیرخواره ای روی عرشه ی کشتی مسافری «ویرجینین» که به سوی امریکا در حرکت است، پیدا می شود. بچه که اسم «هزار و نهصد» رویش گذاشته شده در همان کشتی بزرگ می شود و در جوانی (رات) به شهرت می رسد. او پیانیست غریبی است که هرگز پا بر خشکی نگذاشته است…
در سال 2005، تنها چیزی که مقاله نویس مجروح روزنامه لس آنجلس تایمز، استیو لوپز، نیاز داشت این بود که ایده های داستانی جدید منتشر کند. او بر اثر تصادف اخیرش با دوچرخه، دچار جراحت در صورتش شده بود. این زمانی بود که او ناتانیل آیرز، یک بیمار مغزی بی خانمان که در خیابان موزیک مینواخت، کسی که حتی با وجود وسیله موسیقی نیمه شکسته اش دارای استعداد فوق العاده بود. در طی این داستان…
دهه ي 1950، استراليا. «ديويد هلفگات» (رافالوويچ) با وجود سن کم، نشانه هايي از نبوغ در نواختن پيانو از خود نشان مي دهد. او در نوجواني (تيلر)، به لندن مي رود تا تحت نظر «سسيل پارکس» افسانه اي (گليگود) آموزش ببيند. بعدتر «ديويد» (راش) در يکي از حياتي تري لحظات زندگي حرفه اي خويش روي صحنه از حال مي رود.
داستان فیلم Magic Mike XXL سه سال پس از وقایع فیلم قبلی اتفاق می افتد. در این فیلم، بازماندگان گروه Kings of Tampa آماده هستند تا با رهبری مجیک مایک افسانه ای آخرین نمایش خود را در ساحل میرتل انجام دهند. مایک و سایر اعضای گروه در راه مقصد خود با دوستان جدیدی آشنا می شوند و حرکات جدیدی یاد می گیرند...