نقاشي به نام «فين» (هوک) رابطه ي نزديکي با «استلا» (پالترو) دارد. تا اين که «استلا» ناپديد مي شود و «فين» دل شکسته، از فرط افسردگي هفت سال از نقاشي کردن دست مي کشد. پس از مدتي «فين» به نيويورک مي رود و تصميم مي گيرد ظرف ده هفته تابلوهايي را براي نمايشگاهي خلق کند. در همين حال دوباره «استلا» را مي بيند که اکنون با مردي ثروتمندي به نام «والتر» (آزاريا) زندگي مي کند...
داستان واقعی گروهی نوجوان آمریکایی که برای بدست آوردن تجربه،نظم و هر چیزی که خانواده هایشان تصور می کنند فاقد آن نیستند به خدمه یک کشتی بادبانی پیوسته اند.سفر برای همه آنها ماجراجویی بزرگی به همراه دارد و …
پلیسى خودکشى مىکند و « کارآگاه دیو بانیون » ( فورد ) مأمور پىگیرى پرونده مىشود . خیلى زود « بانیون » متوجه مىشود که هیچ کس ، از جمهل همسر پلیس ، و دیگر هم قطاران ، مایل به روشن شدن ماجرا نیست .
سال 1901. «جان برنارد بوکس» (وين)، معروف به «تيرانداز»، وارد شهر کارسن سيتي ايالت نوادا مي شود و به سراغ دوست قديمي اش «دکتر هاستتلر» (استوارت) مي رود. اما دکتر خبر خوبي براي او ندارد و مي گويد که «بوکس» به سرطان مبتلاست و چند هفته ي ديگر بيش تر زنده نمي ماند...
"فنی پرایس" در سن ده سالگی برای زندگی به "منسفیلد پارک" املاک شوهر عمه خود"سر توماس" می رود. او که نویسنده ای با استعداد، باهوش و با اخلاق است به "ادموند" پسر کوچک "توماس" نزدیک می شود. او که تبدیل به دختری زیبا شده مورد توجه همسایه ای به نام "هنری کرافورد" قرار می گیرد و...
« میلدرد پیرس » ( کرافورد ) ، مادرى خانهدار ، همه چیزش را فدا مىکند تا دختر ، « ودا » ( بلایت ) زندگى موفقى داشته باشد . او خیلى زود مدارج ترقى را طى مىکند و با مردى اشرافى ازدواج مىکند . اما با وقوع قتلى به دست دختر ، تعارضهاى دیرین میان او و مادرش آشکار مىشود…
یک نویسنده و روزنامه نگار جوان بنام «تامارا درو» ( جما آرترتون ) به زادگاهش دهکده ای در انگلیس باز میگردد. جایی که خانه دوران کودکی اش اکنون برای فروش گذاشته شده...
« وايات ارپ » ( فاندا ) كلانتر شهر تومستون مى شود تا با كمك « داك هاليدى » دائم الخمر ( ماتيور ) ، انتقام مرگ برادرش را بگيرد . سرانجام كار « وايات » به دوئل با خانواده شرارت پيشه ى « كلانتن » ( كه عامل مرگ برادرش بوده اند ) در اوكى كورال مى كشد...
اوايل قرن ، ويلز جنوبى . « هيو مورگان » ( مك داول ) ، پسركى 12 ساله ، همراه با خانواده اش در دهكدهاى معدنى در دره اى سرسبز و زيبا زندگى مى كند. اما آرامش و خوشبختى خانواده آرام آرام با شدت گرفتن طمع و زورگويى هاى صاحبان معادن از بين مى رود...
ايالت نوادا ، سال 1885 . گروهى متشكل از 28 شهروندن « محترم » شهرى كوچك به سركردگى يك افسر سابق ساديست و زنى سنگدل ، سه مرد بىگناه ( كويين ، فورد و اندروز ) را به اتهام قتل و سرقت اسب ، به دار مىآويزند اما پس از مرگ بىگناهى آنان آشكار مىشود...
« آيرين » ( لومبارد ) و « كورنليا » ( پاتريك ) دو خواهر ناز پرورده هستند كه براى تلكه كردن مردم در خيابان پارك برنامه اجرا مىكنند. « كورنليا » سعى مى كند از مرد فقيرى به نام « گادفرى پارك » ( پوئل ) استفاده كند ، اما « گادفرى » بر آشفته مىشود...
« آقاى ديدز » ( كوپر ) ، مرد سادهاى اهل شهرى كوچك ، ميليونها دلار به ارث مىبرد و تصميم مىگيرد پولش را به نيازمندان ببخشد. وقتى به نيويورك مىرود ، عده اى انگل گردش را مىگيرند ، و زنى روزنامهنگار ( آرتور ) دربارهى او گزارشهايى مسخره چاپ مىكند...
وقتى "آلونزو اسميت" ترفيع مى گيرد و مأمور مى شود تا به نيويورك برود ، هيچ كس در خانواده ى او از اين تغيير مكان خشنود نيست. اسميت ، ابتدا به رغم اكراه همه در تصميم خويش مصر است اما سپس قبول مى كند تا هم راه خانواده در سنت لوييس بماند ...
جین هایس یک خانوم ۳۰ ساله ی آمریکایی است که شیفته ی کالین فرث بازیگر نقش آقای دارسی در فیلم غرور و تعصب نسخه ی ۱۹۹۵ است و آرزو دارد که یک مرد خوب انگلیسی را تصاحب کند. بعد از بهم زدن با نامزدش، جین تصمیم می گیرد ذخیره ی پولش را در سفری به انگلستان برای گذراندن وقتش در یک فضای تخیلی خرج کند. فضایی که براساس داستان های جین آستین ساخته شده است و…
«هومر» (داگلاس) گلهدار پير در ادارهى امور مزرعه ى خود دچار مشكل است و «هاد» (نيومن)، پسر بی بند و بارش، به جاى كمك به او به دنبال نوش خوارى و زنان است...
"چارلز پایک" مردی ثروتمند اما ساده لوح پس از یک سال مطالعه بر روی مارها در آمازون،در راه بازگشت و بر روی کشتی با جاعلی با نام "جین هرینگتون" آشنا می شود.آنها عاشق هم می شوند اما سوءتفاهمی موجب جدایی آنها در وضعیتی بدی می شود.برای بازگشت نزد او،"جین" خود را به شکل یک بانوی انگلیسی در می آورد و...
غریبه ای یک دست وارد شهری عجیب می شود. مردم شهر که دارای گذشته ای وحشتناک هستند می خواهند آن را به عنوان یک راز حفظ کنند و برای این کار از هر وسیله ای استفاده می کنند...
تولستوی نویسنده سوسیالیست ( کریستوفر پولمر ) روسیه در سال های پایانی زندگی خود بسر میبرد و در اوج شهرت و محبوبیت است. همسرش سوفیا ( هلن میلر ) نیز با شکیبایی و بردباری محیط را برای نوشتن و فعالیت تولستوی فراهم کرده است گرچه تولستوی شخصیتی تندخو دارد…
"سالی" مردی شصت ساله که به صورت پاره وقت کار می کند،در زندگی اش همیشه از مسئولیت پذیری دوری کرده است.او سالهاست به همسر سابق خود حرف نزده،در یکی از اتاقهای خانه معلم کلاس هشتم خود زندگی می کند و به "توبی" زنی متاهل که نصف او سن دارد علاقه ای دارد.یک روز او با پسر خود برخورد کرده و متوجه می شود نوه ای دارد که از وجودش بی خبر بوده و...
این فیلم بازسازی فیلمی به همین نام محصول سال ۱۹۴۶ است که ماجرای رابطه پنهانی یک بی خانمان و همسر یک کافه دار را روایت میکند.این ماجرا سلسله اتفاقاتی را آغاز می کند که منتهی به قتل می شوند…
در شب شانزدهم سپتامبر سال 1973، پس از کودتاي نظامي عليه حکومت «آلنده» در شيلي، يک آمريکايي به نام «چارلز هورمن» (شي) از خانه اش در سانتياگو ناپديد مي شود. پدر «چارلز»، «اد هورمن» (لمون) که تاجري نيويورکي است، به دنبال پسرش به سانتياگو مي آيد...
زمانی که انی لرد برای داوری در محاکمه بزرگ مافیایی انتخاب میشود،توسط یک فرد که به اسم “معلم” مجبور میشود تا بقیه داور ها را وادار کند که رای بر بیگناهی دهند...
"مل بیکرزفلد" مدیر سخت کوش فرودگاه بین المللی لینکن است که تلاش می کند فرودگاهش را با وجود طوفانی سهمگین و همسری عصبانی باز نگه دارد.اما برادر همسر عصبانی او برنامه های دیگری دارد و...
وقتی یک توریست سفید پوست،دکتر جوان هندی را متهم به تجاوز در بازدیدی از تعدادی غار می کند،تنش بین هندوستان و بریتانیا به نقطه اوج خود می رسد.فیلم روابط استعماری را بررسی می کند و.
وقتی موجودیت یکی از قدیمی ترین آکادمی های نظامی توسط ساخت و سازهای محلی تهدید می شود، دانشجویان آکادمی تصمیم می گیرند به هر قیمتی که شده از آن مراقبت کنند...
«لورتا وب» (اسپیسک) دختر سیزده ساله و نور چشم پدر معدنچی اش، به رغم مخالفت خانواده با «دولیتل لین» (جونز) که تازه از جنگ جهانی دوم بازگشته ازدواج می کند. شش سال بعد و با چهار بچه، «لورتا» زن خانه دار قابلی شده و «دولیتل» که آواز خوانی او را در خانه شنیده، ترغیبش می کند تا هم راه یک گروه محلی برنامه اجرا کند.
« هيت كليف » ( اوليوير ) در خانهى خانوادهى « لينتن » بزرگ مىشود و به دختر « لينتنها » ، « كاترين » ( اوبرون ) ، محبتى عميق پيدا مىكند. پس از فوت پدر خانواده ، ادارهى امور به دست برادر بى كفايت « كاترين » مىافتد. خيلى زود « هيت كليف » كه نسبت به علاقهى « كاترين » به خود دچار ترديد شده خانه را ترك مىكند...
"هیتکلیف" ( تام هاردی ) کودکی سر راهی توسط خانواده ثروتمند "ارنشاوز" در یورکشایر بزرگ می شود اما بعدها در زندگی خود کینه ای نسبت به خانواده به دل می گیرد و ...
"دایان اربوس" پس از پشت کردن به خانواده و ثروت خود عاشق یک مربی مرموز "لاینول سووینی" می شود."لاینول" کمک می کند تا او به یکی از بزرگترین عکاسان قرن بستم تبدیل شود..
اوئن ترزدی” (فاندا) فرماندهی دژآپاچی، یکی از دورافتادهترین پادگانهای نظامی در آریزونا را برعهده میگیرد. او با سرخپوستان رفتاری تحقیرآمیز دارد، به هنگام عبور قبیلهای آپاچی به مقصد مکزیک، به آنان فرمان بازگشت میدهد، اما در مبارزهای که در میگیرد، سواره نظام تحت فرماندهی او به کلی از بین میرود……
“سر رابرت چیلترن” یک وزیر دولتی موفق به همراه همسری دوست داشتنی است. اما وقتی خانم “چاولی” به مدارکی که نشان دهنده گذشته بزهکارانه او است پیدایش می شود، همه چیز به هم می ریزد…
"تام وینگو" مردی غمگین است که با همسرش دچار مشکل است.وقتی خواهرش اقدام به خودکشی می کند روانپزشکش "سوزان" درمان او را به عهده می گیرد.او رازی وحشتناک در کودکی آنها را کشف می کند و...