1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
سو چارلتن، گزارشگر مجله ي «نيوزدي» نيويورک، به استراليا مي آيد تا داستان شخصيتي افسانه اي به نام «مايکل ج. کراکودايل دندي» را دنبال کند. او پس از آشنايي با «دندي» مجذوبش مي شود و دعوتش مي کند تا به نيويورک بيايد...
"شیرشاه ۳" یا "شیرشاه یک و نیم" محصول استودیو دیزنیتون و والت دیزنی استرالیا میباشد, این پویانمایی از سری پرطرفدار شیرشاه و در ادامه دو شماره موفق پیشین خود به نامهای «شیرشاه» و «شیرشاه ۲: پادشاهی سیمبا» ساخته شده است, در این شماره یک میرکت به نام "تایمون" و یک گراز به نام"پومبا" داستان شیرشاه را از دید خودشان برای مخاطبان تعریف میکنند. اما تایمون اصرار دارد که فیلم را به جلو بزند تا به قسمتی برسد که وارد داستان میشود، چرا که در اوایل فیلم، آنها حضور نداشتند و از طریق گوینده فیلم، قبل از آغاز سفر سیمبا وارد داستان میشوند. همچنین در این شماره با مادر تیمون و عمو مکس هم آشنا خواهیم شد…
«سارا هاتينگر» (انيستن) با نامزدش، «جف ديلي» (رافالو) براي شرکت در عروسي خواهرش، «آني» (سوواري) از نيويورک به پاساداناي کاليفرنيا مي رود. او خيلي زود با خبر مي شود که فارغ التحصيل (کتاب و فيلم) با الهام از زندگي مادربزرگش، «کاترين» (مک لين) و مادرش شکل گرفته است...
در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، «ژنرال داگلاس مک آرتور» تصمیم گرفت به قولی که در سال 1942 داده بود، وفا کند و دوباره پس از عقب نشینی اجباری از فیلیپین، به آن جا برگردد. بیش از پانصد سرباز امریکایی در اردوگاهی در فیلیپین اسیر ژاپنی ها بودند و با آنان رفتاری بی رحمانه صورت می گرفت و «مک آرتور» می خواست مطمئن شود که این سربازها صحیح و سالم به کشورشان باز می گردند…
یک دانش آموز پسر افسرده به نام «برنت» دعوت دختری بنام «لولا» را برای مراسم رقص پایان دوره رد می کند. این دختر به همراه پدرش نقشه ای وحشیانه برای انتقام گرفتن از برنت ترتیب می دهد...
فیلم که بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است در مورد یک سگ قرمز است که استرالیا را برای پیدا کردن صاحبش طی می کند و در این راه افراد زیادی با او ارتباط برقرار کرده و وجود او باعث دور هم جمع شدن افراد زیادی می شود …
داستان درباره یه کارمند است که باید برای کار به یک شهری مسافرت کند ولی در بین راه تصادف می کند و از راهش منحرف می شود و حالا به شهری می رسد که هرگز نباید به آن وارد می شد و ….
در فیلم Mr. Pip آقای وات تنها مرد سفید پوست در یک جزیره است . او بعد از اینکه شورشیان محلی باعث محاصره نظامی جزیره می شوند یک ساختمان را تبدیل به مدرسه می کند…
رج و لیندسی که یک گارگاه پرورش اورگان های طبیعی بدن دارند حالا به گوشت و مواد اولیه تازه نیاز دارند تا بتوانند کار خود را شروع کنند و در این بین به دختر و پسر جوانی که بخاطر خرابی ماشین خود در نقطعه ای گرفتار شدند برخورد میکند…
نازی ها در سال ۱۹۴۵ یک پایگاه مخفی در ماه احداث کرده اند و برای سالیان سال در آنجا مانده اند تا در سال ۲۰۱۸ مجددا به زمین بازگردند و قدرت را به دست بگیرند…