یک بازیگر مشهور هالیوودی که زندگی بی هدفی دارد، بعد از اینکه دختر ۱۱ ساله اش بشکلی غیر منتظره به ملاقات با او می آيد، تصمیم می گیرد به زندگی اش سر و سامانی بدهد...
یک فیلمساز مشتاق با ایده ای که تصور می کند غیر اقتباسی است به میدان می آید.اما وقتی متوجه می شود یک آمریکایی پیش از او اینکار را انجام داده تصمیم می گیرد کارش را به شیوه خود بسازد…
در فرانسه سال 1944، چند سرباز سرکش آمریکایی از جمله “گروهبان رابرت ییگر”، و سرباز “فرد کنفیلد” به یک زندان نظامی فرستاده می شوند. اما کاروان آنها مورد حمله آلمانها قرار گرفته و آنها به قصد رفتن به سوئیس فرار می کنند. در خلال مسیر آنها با آلمانها جنگیده و یکی از آنها را به اسارت می گیرند…
در صحنه فیلمبرداری دو چیز وجود ندارد، متریال فیلم و کارگردان.به همین دلیل بازیگران تلاش می کنند بهترین کار خود را در این شرایط ارائه دهند.وقتی کارگردان از راه می رسد متریال فیلم هنوز وجود ندارد به همین دلیل آنها نهایت تلاش خود را می کنند.وقتی در نهایت متریال از راه می رسد، مردم وارد فیلم شده و در موقعیت عجیبی گرفتار می شوند…
این فیلم زندگینامه چارلی لوچیانو گانگستر مشهور ایتالیایی معروف به لوچیانوی خوش شانس است که در کودکی به آمریکا مهاجرت کرد ودر جوانی به یکی از سران مافیای قدرتمند نیویورک تبدیل شد. او برای نخستین بار شهر نیویورک را به پنج منطقه تقسیم نمود و اختیار هرکدام از این پنج قسمت را به یک خانواده مافیایی سپرد و اولین مجمع یا کمیسیون مافیایی را بنیان گذاری کرد و به همین جهت پدر جرم و جنایتهای سازمان یافته مدرن در امریکا لقب گرفت.
یک کلکسیونر بزرگ بنام پیر نیو ( آلن دلون ) قصد جمع اوری عتیقه جات را دارد از این رو یک کلکسیون نایاب را از پدر ادویگ ( مریل دارک ) خریداری مینماید و ...
«کنتس بیانکا برومونتی» (مانگانو) از پروفسوری گوشه گیر (لنکستر) می خواهد که طبقه ای از خانه ی اعیانی اش را به دخترش، «لیتا» (مارسانی) و دوست او، «استفانو» (پاتریتسی) اجاره دهد. کنتس را یک جوان آلمانی به نام «کونرات» (برگر) هم راهی می کند. پروفسور، «ونرات» را مصاحب خود می یابد و او نیز در همان خانه ساکن می شود.
داستان فیلم درباره لاکی لوک (ترنس هیل) و اسب باهوش او (جانی جامپر) در شهر دیزی هست دالتون ها بر اثر خوش اقبالی که بخاطر پر شدن زندانها بود آزاد میشن و از همین رو سبب …
وقتی یک دیکتاتور آفریقایی همسرش را زندانی می کند،”شاندورای” به ایتالیا تبعید شده،تحصیلات پزشکی را ادامه داده و برای آقای “کینسکی” آهنگساز و پیانیستی انگلیسی خانه داری می کند.او در یکی از اتاقهای خانه مجلل اوزندگی می کند.”کینسکی” ادعا می کند او را دوست دارد و حتی حاضر است با او به آفریقا برود اما…
«هانیبال لکتر» جوان (اولیل) پس از مرگ پدر و مادرش در جریان جنگ جهانی دوم، با زن عموی خود (لی) زندگی می کند و نقشه ی انتقام از کسانی را که مسئول مرگ وحشیانه ی خواهرش بودند، در سر دارد...
بساز بفروشى به نام » ادواردو نوتولا « ( استایگر ) و گروهى تاجر که اعضاى جناح راستگراى شهردارى ناپل هم هستند، نقشهى شهرسازى را جورى طرح کردهاند که گسترش شهر به سمت زمینهاى خودشان در شمال شهر باشد؛ اما کمى بعد با فروریزى ساختمان کهنهاى در محلهاى فقیرنشین، اوضاع شکلى دیگر به خود مىگیرد.
در بهار سال 1936 یک کمونیست به نام “دیوید” خانه خود در لیورپول را ترک می کند تا به جنگ علیه فاشیسم در اسپانیا بپویندد.او به یک گروه شبه نظامی متشکل از زنان و مردان از سرتاسر جهان می پیوندد.پس از مجروح شدن به بارسلونا می رود؛جائی که تصمیم می گیرد به یک گروه دیگر بپیوندد…
دو میلیون سال پیش ادوارد پسر پادشاه میمون ها متولد می شود اما بسیار کوچک است و تصمیم می گیرند تا مخفیانه او را به جایی ببرند تا رشد کند . اما وقتی او بزرگ می شود با سایر میمون ها تفاوت دارد …
«لویی» (بلموندو)، میلیونر صاحب مزارع تنباکو در جزیره ی رونیون، از طریق ستون همسریابی روزنامه، با دختری به نام «ژولی» (دنوو) آشنا شده و حالا منتظر ورود او با کشتی بخاری «میسی سیپی» است. اما بر خلاف انتظار او، دختر بسیار ملیحی از راه می رسد…
قطاری به مقصد رم در طول ایتالیا سفر می کند.مسافران آن پروفسوری که رویایش صحبت با عشقی هست که هیچگاه وجود نداشته،خانواده ای از پناهندگان آلبانیایی که قطار را عوض کرده و یک بلیط می دزدند،سه هوادار اسکاتلندی فوتبال که در راه یک مسابقه هستند و بیوه ای که برای شرکت در مراسم یابود همسرش سفر می کند.برخورد این شخصیتهای متفاوت از اروپا اتقاقاتی به وجود می آورد...