میشل سن ژوس (فرانک دوبوسک)، جراح زیبایی فرانسوی، دخترش، ونسا (ماتیلد سیگنر) را به تعطیلات تابستانی می برد. با این حال، قبل از رسیدن به مقصد، لیموزین آنها خراب می شود. میشل و ونسا که قادر به تعمیر آن نیستند، خود را در یک محل سکونت ساحلی سرگردان میبینند…
پل ناربونی دوران کودکی شاد خود را در الجزایر قبل از ترک کشور در سال 1954 به یاد می آورد. او با خانواده اش قبل از رسیدن به پاریس به مارسی می رسد. پدرش آلبرت که یک خواربارفروش است، باید با این کشور جدید سازگار شود...
آرکاشون. آگوست . ژان پیر ساولی، کارمند در کلرمون فران، متوجه می شود که والری، نامزد او، می خواهد استراحت کند. برای یافتن آرامش ، او تصمیم میگیرد مقصد تعطیلات خود را تغییر دهد ...
فرانسوا (دانیل اوتویل)، یک دلال عتیقه پاریسی، زمان و تمایل کمی برای روابط شخصی دارد. هنگامی که شریک تجاری او (ژولی گایت) او را به چالش می کشد تا ثابت کند که دوستی دارد، فرانسوای بی رفیق سعی می کند یکی را پیدا کند. وقتی تلاشهای رقتانگیز او با شکست مواجه میشود، یک راننده تاکسی (دنی بون) را استخدام میکند تا به او بیاموزد چگونه یک دوست واقعی بسازد و نگه دارد...
اعتراضاتی که در سال 2019 در خیابان های سانتیاگو، پایتخت شیلی شد، مردم خواستار دموکراسی بیشتر و برابری اجتماعی در مورد آموزش، مراقبت های بهداشتی و فرصت های شغلی بودند.
ده سال پس از آنکه یک بیماری بیشتر نژاد بشر را کشت، استانیسلاس مریک، قهرمان سابق بوکس، در نزدیکی یک دریاچه زنده می ماند. دلایل او برای زندگی شروع به محو شدن می کند، اما استر، نوجوانی که از اردوگاه پناهندگان فرار کرده است، زندگی او را تغییر می دهد ...
یک جنگجو که به کشورش باز می گردد باید با خفاش های غول پیکر، سگ های سه سر و یک اژدهای شرور مبارزه کند تا همسر و مردمش را از دسیسه های یک حاکم شرور نجات دهد...
گانگستر کهنه کار گو (دانیل اوتویل) به دنبال ساخت یک امتیاز نهایی است تا بتواند با دوست دخترش (میشل بلان) با یک زندگی آرام بازنشسته شود. همه چیز با این واقعیت پیچیده است که گو به تازگی از زندان فرار کرده است و تمام مجریان قانون فرانسه در تعقیب او هستند...
پس از جنگ جهانی دوم، "حرامزاده" مهاجر به دهکده خود در لانگه (شمال ایتالیا) باز می گردد و متوجه می شود همه کسانی که می شناخت مرده اند و جنگ عمیقاً روابط را تغییر داده است...
وقتی کشاورز "آیمه پیگرنه" همسرش را از دست میدهد، غم و اندوه او را کاملاً فرا نمیگیرد، بلکه از حجم عظیم کاری که ناگهان روی شانههایش میافتد، غرق میشود. در جست و جوی یک همسر جدید، او به رومانی می رود و در آنجا با النا آشنا می شود...