لئوناردو داوینچی، مخترع و هنرمند مشهور، در کنار شاهزاده خانم مارگریت دو ناوار، با اختراع ابزارهای پرنده، ماشینهای جنگی و مطالعه کالبد انسان، به دنبال راز زندگی میگردد....
گروهی از کارکنان یک هتل لوکس که در روز به عنوان پارکبان، مهماندار و متصدی بار فعالیت میکنند، شب هنگام به دزدان حرفهای تبدیل میشوند. هنگامی که آنها برای بزرگترین سرقت خود برنامهریزی میکنند، مدیر هتل یک آدمکش استخدام میکند تا جلوی آنها را بگیرد.
این فیلم به بررسی زندگی رابی ویلیامز از کودکی، عضویت در گروه تیک دت و موفقیتهایش به عنوان یک هنرمند انفرادی میپردازد. همچنین به چالشهای شهرت و موفقیت در زندگی او اشاره میکند.
یک هتلدار ثروتمند، برای ساختن دهکدهای با حال و هوای قرن هجدهم، کارگردانی را به کار میگیرد. سپس پسر لوس خود را بیهوش کرده، میرباید و در آن دهکده رها میکند. او را متقاعد میکند که به عنوان تنبیه، به گذشته سفر کرده است. هدف هتلدار این است که با واداشتن پسرش به زندگی در نقش یک روستایی و تحت نظارت، درس تواضع و فروتنی به او بدهد.
در حالی که مادر اشرافی و از تبار اصیلش در بستر مرگ دست و پنجه نرم میکند، سو ناگزیر است تا در سفری ذهنی، به گذشتهای دردناک و به مصر بازگردد؛ جایی که زنی را پشت سر گذاشته بود.
خانوادهای که هر سال شب کریسمس با اتفاقات ناگوار مواجه میشوند، تصمیم میگیرند امسال جشن نگیرند. اما پدر خانواده و فرزندانش، با دعوت از خواهر گمشده مادر، سعی میکنند طلسم را بشکنند.
دو خواهر دوقلو با شور و علاقهای وصفناپذیر به موسیقی و بهویژه پیانو، در یکی از معتبرترین دانشگاههای موسیقی کشور پذیرفته میشوند. اما دیری نمیگذرد که با خبری ناگوار مواجه میشوند...
این فیلم، اقتباسی کمدی-درام از نمایشنامهٔ "بودن سیرانو" است و داستان پسری را به تصویر میکشد که برای رهایی از خشونتهای پدرش، به دنیایی خیالی پناه میبرد. او در این دنیای خیالی، شخصیتی را خلق میکند که مظهر قدرت، شجاعت و مهربانی است، و از این طریق، با ترسها و زخمهای روحی خود مقابله میکند.
مردی ثروتمند که تمام داراییاش را از دست داده، برای گذراندن تعطیلات تابستانی خانوادهاش، ناگزیر به پذیرش ویلایی در کورسیکا میشود که از دوستی قرض گرفته است. در این سفر، خبری از تجملات و رفاه همیشگی نیست و خانوادهاش مجبور میشوند طعم واقعی زندگی در کورسیکا را بچشند. پسر بزرگشان که مدتهاست از خانه رفته و دخترشان که برای دیدن آنها آمده نیز در این سفر همراهیشان میکنند.
سیلوی، خدمتکاری که به تنهایی دو پسرش، سفیان و ژان-ژاک را بزرگ میکند، با مجروح شدن سفیان در آپارتمان، او را به خانهای پرورشی میفرستند. سیلوی مصمم است که پسرش را به خانه بازگرداند...
لسیا، دختر نوجوانی، توسط مردی به ویلایی مخفی برده میشود که پدر فراریاش و همراهانش در آن پنهان شدهاند. در این ویلای مخفی، جنگی در میگیرد که مرگ و تعقیب و گریزی را به دنبال دارد. در جریان این اتفاقات پرهیجان، پیوند عاطفی لسیا با پدرش تقویت میشود.
گروهی از موجسواران ماجراجو به جزیرهای دورافتاده و مرموز سفر میکنند که از روی نقشهها محو شده است. آنها در این جزیره به دنبال موجهای هیجانانگیز میگردند...
مارگریت در مون نوآر، سه فقدان بزرگ را پشت سر گذاشته است: مرگ مادر، سگ و پرستارش. او در تنهایی رشد کرده و حیوانات و طبیعت، یاران اصلیاش بودهاند. او مصمم است که نویسنده شود.