آزی آکوستا و راب گینت، دو دوست صمیمی دوران دبیرستان، نقش افرادی را بازی میکنند که به «شکر بچه» تبدیل شدهاند و برای یکدیگر از هیچ فداکاریای دریغ نمیکنند. اما ورود عشق به زندگی آنها، همه چیز را دگرگون میکند.
هنگامی که خبرخودکشی یک دانش آموز در یک مدرسه کاتولیک دخترانه می پیچد، یک مشاور راهنما با بصیرت به یک روح تکیه می کند تا گذشته توهین آمیز صومعه را کشف کند...
هنگامی که اوکا به جزیره میرسد، جنی، دختری جوان از محله فقیرنشین، آرزو دارد که مانند او باشد. وقتی اوکا همه چیز را به او میآموزد، جنی متوجه میشود که طعم تلخ اشتباه خود را چشیده است.
یک یتیم به نام سوریا که در یک محله فقیرنشین بزرگ شده با یک رئیس باند جنایی خوب به نام دواراج دوست میشود و برای او کار میکند. وجود آنها زمانی تهدید میشود که یک کلکتور منطقهای جدید و صادق میآید.
لورا نقش در این نمایش را می پذیرد تا علیه مادرش شورش کند. کارگردان او را وادار می کند تا آسیب پذیری و عصبانیت خود را آشکار کند، به این امید که آنها این احساسات را روی صحنه نشان دهند.
دونا پینا یک مادر مستبد است که پسر کوچکترش الیس را بر پسر دیگرش لورنز ترجیح می دهد و در نتیجه رقابت خواهر و برادری بین برادران را ترویج می کند. دونا پینا به الیس اجازه می دهد در مانیل تحصیل کند...
جوجو، هنرمند فیلیپینی عاشقان زیادی داشت و قلبش اسیر زنی بی نام و بی سابقه است. یک روز، زنی به نام ماری، سراغ جوجو می رود و ادعا می کند که سال ها موضوع نقاشی های اوست...
زندگی دو خواهر به نامهای دیوسا و کلاودیا با آمدن یک کارناوال به شهرشان تغییر میکند. وقتی هر دوی آنها بیگناهی خود را به مردان کارناوالی تسلیم میکنند، رویاهایشان بر باد میرود.
مردی تنها با زنی آزاداندیش آشنا میشود که به او نه مرحله برای حرکت به جلو آموزش میدهد. در حالی که او به او کمک میکند، آنها شروع به عاشق شدن یکدیگر میکنند.