فینیک جوان فنلاندی است که به نظر نمی رسد به مسئولیت خود در ساختن خانه اش اهمیتی دهد. وقتی یک خانواده جدید به خانه او می آیند و ترفندهای فینیک اصلاً جواب نمی دهد ، همه چیز تغییر می کند ...
بر اساس ماموریت واقعی ، یک تیم بینالمللی از غواصان نخبه بسیج میشوند تا یک تیم فوتبال کودکان را که در غار گرفتار شدهاند، با بالا آمدن سیلاب نجات دهند...
لینا کلامر، دختر گم شده کیتی مائورووا و ریچارد مائورووا، زنی است که پس از جعل هویت به عنوان «استر» از کمکاری هیپوفیز رنج میبرد. ریچارد متقاعد میشود که این دختر او نیست، در حالی که کتی با این باور مخالف است که شوهرش از پارانویا و توهم رنج میبرد. لینا سعی میکند آنها را از هم جدا کند و باعث ایجاد مشکلات اساسی برای خانواده میشود. اما این زوج سریعاً به گذشته تاریک و تاریخ قتلآمیز لینا پی بردند و او را تهدید کردند، لینا خشمگین میشود و «اولین قتل» خود را انجام میدهد...
سالی راننده کامیونی است که برای نجات جان برادرش با قاچاق محموله های غیرقانونی - دختری به نام لیلا - موافقت می کند. در حالی که آنها سفری پرخطر را در میان خطوط ایالتی آغاز می کنند، یک مامور سرسخت FBI به دنبال آنها می رود و مصمم است هر کاری که لازم است برای پایان دادن به عملیات قاچاق انسان انجام دهد...
یک صلحطلب پس از کشته شدن همسر باردارش توسط شبهنظامیان ، برای مبارزه به عنوان یک تکتیرانداز در دونباس، اوکراین، استخدام میشود و قول انتقام گرفتن از همسر و همرزمانش را میدهد...
در سال 1979، گروهی از فیلمسازان جوان قصد ساخت یک فیلم بزرگسالان را در روستایی در تگزاس داشتند، اما زمانی که مجریان منزوی و سالخوردهشان آنها را در صحنه میگیرند، بازیگران متوجه میشوند که برای زندگیشان میجنگند...
بومن و بلی، زن و شوهری در جنوب هند، زندگی خود را وقف مراقبت از یک بچه فیل یتیم به نام راگو می کنند و خانواده ای را تشکیل می دهند که شبیه هیچ خانواده دیگری نیست...
این فیلم تعقیب بی وقفه مردم عادی، بخش ستمدیده جامعه را به تصویر می کشد که در مبارزه دائمی برای بازپس گیری هویت منحصر به فرد و جایگاه شایسته خود در جهانی است که برای همه در نظر گرفته شده است...
در اولین سالگرد ازدواجشان، لاکی سینگ، یک کارآفرین اهل پنجاب وارد زندگی آنیل چاندرا و بهامینی می شود. آنها نمی دانند که این مرد آینده آنها را تغییر خواهد داد...
امیلی به خانه می آید تا پدر و مادرش را ملاقات کند، اما متوجه می شود که آنها خودشان را برای سفری دیگر آماده می کنند. امیلی در حالی که برای تعطیلات در خانه آنها می ماند، با اعضایی از جامعه ملاقات می کند که می خواهند او در جشن کریسمس محله شرکت کند...
هیلی و جیمز دانش آموزانی جوان و عاشق هستند که پس از خداحافظی برای کریسمس در ایستگاه قطار لندن، هر دو تصمیم دیوانه وار یکسانی را برای تعویض قطار و غافلگیری یکدیگر می گیرند...
جولیان و برایانا، رقبای قدیمی از مدرسه شیرینی پزی هستند که دوباره در یک مسابقه تلویزیونی همدیگر را ملاقات می کنند. آنها برنامه های جداگانه ای برای برنده شدن دارند ویاد می گیرند که با همکاری یکدیگر می توانند دستور العمل جدیدی برای موفقیت و عشق ایجاد کنند...