داستان فیلم در مورد یک کارگردان زن تازهکار در یک تئاتر محلی در گلندیل، کالیفرنیا است. او که جایگزین یک کارگردان مرد شده، برای به روی صحنه بردن نمایشنامه ی روستایی خود با چالش های زیادی روبرو میشود.
ادوارد در جستجوی خانوادهی خود به پرتغال میرود و با مادر و خواهر دوقلوی خود پس از سالها دوری دیدار میکند. راز تاریکی در گذشتهی آنها نهفته است که هویت و ریشههای ادوارد را تغییر خواهد داد.
گروهی از دوستان برای یافتن کلبهای گمشده به کوهستانهای اسکاتلند سفر میکنند. اما هنگامی که از تمدن دور میشوند، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد و تصمیم اشتباهی که میگیرند، باعث سوءظن، خیانت و قتل میشود....
در سال 1963، پاتریشیا ویر هجده ساله ربوده شد و به طرز وحشیانه ای مورد تجاوز قرار گرفت. تریش عهد می بندد انتقام خود را از فرد متجاوز بگیرد. اما سیستم حقوقی آمریکا او را شوکه می کند...
جوی، منشی یک شرکت بزرگ چند ملیتی، به خرید آنلاین اعتیاد دارد، رمانهای ماجراجویی میخواند و برنامههای سفر و ماجراجویی تماشا میکند. او در آرزوی زندگی پرماجرا است...
در دهه ۱۹۷۰، زنان غواصی به نام «هانئیئو» در روستای کوچک گچون زندگی میکردند. آنها برای امرار معاش، زیر آب به جمعآوری آبزیان میپرداختند. اما با ساخت چند کارخانه در نزدیکی ساحل، منابع آبزیان کاهش یافت و هانئیئوها با مشکلاتی در زمینه امرار معاش خود روبرو شدند. آنها مجبور شدند به تجارت قاچاق در آب روی بیاورند. اما تجارت قاچاق در روستای آنها آنقدر بزرگ شد که کنترل آن از دست رفت و این روستای آرام به تدریج از هم پاشید...
تاکه میچی، مرد جوانی که در حال حاضر یک مرد شکست خورده است، پس از دیدن قتل دوست دخترش، هیناتو، توسط باند توکیو مانجیکای، تصمیم می گیرد که به گذشته برگردد و گذشته را تغییر دهد تا هیناتو را نجات دهد...
در شب هالووین، یک موجود بدخواه به نام "جِستر" در یک شهر کوچک ظاهر می شود و مردم را وحشت زده می کند. این موجود دو خواهر از هم جدا شده را نیز هدف قرار می دهد. این خواهران باید اختلافات خود را کنار بگذارند و با هم متحد شوند تا این موجود شیطانی را شکست دهند...