یک کارآگاه و یک کلاهبردار با همکاری هم، برای نابودی یک باند بزرگ جنایی تلاش میکنند. این دو نفر در دنیای زیرزمینی با چالشهای زیادی روبرو شده و مجبور میشوند رازهای تاریکی را فاش کنند.
یک نویسنده پس از ایجاد یک حادثه مرگبار، با احساس گناه و بلوکه شدن خلاقیت مواجه میشود. او به کشور دیگری سفر میکند و با همسر فرد متوفی دوستی برقرار میکند، اما راز بزرگی را در دل خود پنهان کرده است.
کارنی برای اینکه بتواند به سر کار برگردد، مت، پسر همسایه را برای نگهداری از فرزندش استخدام میکند. همسر کارنی با این تصمیم مخالف است. اما اتفاقی غیرمنتظره و رازآلود رخ میدهد.
کارن به اجبار با کسی ازدواج میکند که دوستش ندارد. همسرش همه تلاشش را میکند تا او را خوشحال کند، اما کارن همچنان به عشق قبلیاش فکر میکند. در نهایت، هر دو نفر تصمیم میگیرند که از این رابطه خارج شوند.
در دوره هِیئان، آبه سِیمِی گرچه به آموزشهای جادوگری مشغول بود، اما علاقهای به آن نشان نمیداد. این روند تا زمانی ادامه داشت که فرصتی برای همکاری با میناموتو هیرومِسا فراهم شد تا پدیدهای عجیب را رمزگشایی کنند.
یک کلانتر جوان که تلاش میکند تا میراث پدر درگذشتهاش را زنده نگه دارد، با کشف اجساد تکهتکهشدهی اهالی شهر، با چالشی بزرگ روبرو میشود و شجاعت و تواناییهای خود را محک میزند.
این داستان، گروهی از رهبران مزدور را پس از یک حمله موفقیتآمیز به یک باند مواد مخدر و پناه بردن به یک پناهگاه روستایی دنبال میکند. اما اوضاع زمانی بدتر میشود که آنها توجه "استویک"، مردی از یک خاندان قدیمی قاچاقچی را جلب میکنند.
این مستند، داستان شش جوان را دنبال میکند که در یک برنامه آموزشی فشرده شرکت میکنند تا بتوانند در شرکتهای بزرگ کارآموزی کنند. این برنامه نشان میدهد که داشتن مهارتهای عملی، مهمتر از داشتن مدرک دانشگاهی است و بسیاری از کارفرمایان به دنبال استخدام افرادی هستند که مهارتهای مورد نیاز آنها را داشته باشند.
یک روزنامهنگار آرژانتینی به همراه تیم فیلمبرداریاش، در سال 1986، برای ساخت یک گزارش جعلی درباره مشاهده موجودات فضایی، صحنههایی ساختگی را در یک منطقه دورافتاده فیلمبرداری کردند.
ابراهیم، که زندگی آرامی در اسپانیا داشت، به دلایلی نامعلوم تصمیم میگیرد به صورت غیرقانونی از مراکش به اسپانیا بازگردد و برای این کار، اقدام به پریدن از نردههای مرزی میکند.
سه داستان جداگانه از وقایع ماورایی و ترسناک در دانشگاههای تایلند نقل شده است. این داستانها به ترتیب به جاو نان، فی تکه و زیارتگاه نامرئی اشاره دارند که هر یک از آنها به تنهایی داستانی مرموز و پر از راز و رمز است.
یک خانواده سعی میکنند با بازگشت به مزرعه دوران کودکی پدر، از شیوع زامبیها فرار کنند و با محکم کردن آن، از ورود "مردهها" جلوگیری کنند. افسوس که وحشت و آسیبهای روانی در خانه اجدادی به اندازه بیرون از دروازهها وجود دارد.
بعد از یک حادثه غمانگیز که جان والدین لزا را گرفت، او دیگر نمیتواند راه برود و روزهایش را صرف ترول کردن ویدئو بلاگرها میکند. وقتی او شاهد یک قتل آنلاین میشود، پلیس آن را شوخی میگیرد و این بر عهده لزا میافتد که قاتل را پیدا کند.