در طول جنگ جهانی دوم، سرباز مجارستانی لومبوس میهالی از مرخصی خودداری میکند و به نبرد در جبهه شرقی بازمیگردد، جایی که توسط شوروی اسیر میشود و از او بهعنوان «لگدمال» در میادین مین آلمان و به عنوان مترجم استفاده میکنند...
یک پسر یازده ساله و یک سگ جنگندهی فرسوده، پس از اینکه پسر، سگ را زخمی در گودالی پیدا میکند که رها شده تا بمیرد، رابطهی عمیقی بین آنها برقرار میشود.
گرگوری دوران کارگردانی دو نمایش اپیک شکسپیر را با بازیگرانی از جمله آنتونی شر در نقش سر جان فالستاف، جاسپر بریتون در نقش پادشاه هنری و الکس هاسل در نقش شاهزاده هال را انجام میدهد...
"دنگ" بیوه بازنشسته ای که خود را وقف مراقبت از دو پسر بزرگ و مادر پیرش می کنند. اما هنگامی که تماسهای ناشناس دریافت می کند ، برنامه روزمره مختل می شود و...
بعد از اینکه زکریا یک گربه ی ولگرد را پیدا میکند ، سعی دارد که صاحبش را پیدا کرده و آن را برگرداند . در این حین با صاحب گربه آشنا میشود که یک دختر تنها است و ...
در حالی که زندگی مشترک دو استاد دانشگاه در آستانه از هم پاشیدن است، زن درگیر یک رسوایی با یک دانشجوی جوان میشود. از سوی دیگر، مرد عاشق موضوع تحقیق خود میشود—یعنی یک موجود ماوراءطبیعه (ایزد/خداگونه) که در قالب شبح یک معشوق قدیمی بر او ظاهر میشود.
هنری و دایان زوجی هستند که از محدودیت های احتمالی ازدواج در طولانی مدت واهمه دارند. در یک شب توفانی، آنها با دو غریبه وارد آشنا می شوند، غریبه هایی که ممکن است حس وفاداری هنری و دایان را به هم بیشتر کنند و یا به ترس آنها دامن زده و باعث جداییشان شوند...
یک دختر لال احساسات خود را با رقصیدن گیرا و خصوصیات خود بیان می کند. او یک زندگی معمولی دارد، اما می تواند زیبایی را در چیزهایی بیابد که اطرافیانش همیشه نمی توانند آنها را درک کنند...
اِما، مجری سرشناس یک شبکه تلویزیونی ملی و ستاره یک برنامه پربینندهی حاشیهای است. این زن کمالگرا، برای افزایش محبوبیت برنامهاش، حاضر است هر کاری بکند؛ حتی اگر به قیمت از دست دادن سلامتی یا ثروتش تمام شود.
این فیلم داستان پدری و مادری را روایت میکند که بعد از آلوده شدن مادر خانواده، پدر باید با یک بچه خردسال از این دنیای درحال نابودی نجات پیدا کند و وقت زیادی برای این کار ندارد.
"سرمان" کشاورزیست که برای خرید و فروش به شهر موهنجو دارو می رود. شهر توسط یک ارباب خشن و پسرش کنترل می شود. "سرمان" جان دختری را که دریک مهلکه گیر کرده بود نجات میدهد و آنها کم کم به هم علاقه مند میشود. اما مشکل اینجاست که آن دختر در آستانه ازدواج اجباری با پسرِ ارباب شرور شهر می باشد...
یک دانشجوی جامعه شناسی و چند تن از دوستانش در روز هالووین در کتابخانه جمع می شوند تا یک افسانه شهری بسازند، غافل از اینکه عواقب مرگباری در پی خواهد داشت...