کاپیتان نیروی دریایی سلطنتی "ونورت" هشت سال قبل در خواستگاری از "آنه" دختر یک بارون جواب رد می شنود. او به املاک کنار دریای سابق آنها باز می گردد. در آنجا با عشق سابق خود روبرو می شود و...
این فیلم بر اساس داستان واقعی زندگی مارتین مکگارتلند می باشد. مارتین جوان که اهل غرب بلفاست است در اواخر سال ۱۹۸۰ توسط پلیش بریتانیا بعنوان یک جاسوس استخدام میشود...
"هلن" پس از دست دادن ایمانش به خدا ، به تدریج زندگی برای او بی معنی و دچار افسردگی میشود اما در حالی که در نا امیدی به سر میبرد تصمیم به سفر به هامبورگ را میگیرد جایی که با نویسنده و روانشناسی به نام "ادوارد گلاک" ملاقات میکند و ...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 12 جایزه و نامزد دریافت 15 جایزه دیگر.
واشينگتن. «چنس» (سلرز)، مرد ميان سال بي سواد و نادان، مدتهاست که عنوان باغبان در خانه ي ارباب پيرش زندگي مي کند و تنها از طريق تلويزيون با دنياي خارج ارتباط دارد. پس از مرگ پيرمرد، او مجبور به ترک خانه مي شود و خيلي زود به خانه ي سياستمدار ثروتمندي به نام «بنجامين راند» (داگلاس) راه پيدا مي کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
در دروان جنگ جهانی دوم،"آلیوشا" سربازی نوزده ساله به دلیل کارهای شجاعانه خود در خط مقدم مدال شجاعت دریافت میکند.پس از دریافت این مدال او تقاضای چند روز مرخصی برای دیدن مادر خود و تعمیر سقف خانه شان می کند.در قطار او را "شورا" آشنا می شود.پس از چند روز آنها عاشق یکدیگر می شوند...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
مهندس “استوارت گراف” زندگی ناخوشایندی با همسرش، “رِمی” دارد، اما از کار کردن با پدر او، “سام رویس” لذت میبرد. در انستیتوی زلزله شناسی شهر، “دکتر استاکل” از گوش دادن به حرف دستیارش، “راسل” که وقوع زمین لرزه بزرگی را در چهل و هشت ساعت آینده پیش بینی کرده، طفره میرود. اما با لرزشی دیگر و بالا آمدن آب سد، با شهردار مشورت میکند ولی او نیز از انجام هرگونه اقدام احتیاطی خودداری میکند. زمین لرزه وسیعی رخ میدهد و ویرانی بسیار به بار میاورد و حالا “گراف” برای نجات “رویس” و کارکنانش اعزام میشود…
یکی از شرکت کنندگان یک مسابقه تلویزیونی زمانی که مجبور میشود به خاطر مرگ ناگهانی پدرش، از مسابقه انصراف داده و نزد خواهرش بازگردد، آشفتگی تمام زندگی اش را فرا میگیرد...
سه کارگر، "زیک"، "جری" و "اسموکی" در یک کارخانه ماشین کار کرده و به همراه هم نوشیدنی می نوشند. یک شب که آنها برای خوشگذرانی همسران خود را تنها گذاشته اند، تصمیم می گیرند از گاوصندوق اداره محلی سرقت کنند و...
پس از مرگ ناگهانیِ پدره یک دانشجوی پزشکی با استعداد ، او می بایست به روستای خود (غنا) باز گردد، چرا که یک بدهی سنگین خانواده اش را رو به نابودی کشیده است و...
کارلوس به صورت اتفاقی در یک کافی شاپ با زنی به نام ایرنه آشنا میشود. آنها بدون دلیل خاصی باهم یک رابطه دوستی تشکیل میدهند اما به شرط اینکه از گذشته هم سوالی نپرسند، از راه های مُدرن برای برقراری ارتباط استفاده نکنند و در آخر اینکه عاشق یکدیگر نشوند...