« رانلد » ( کیتن )، جوانى درسخوان و بچه ننه، به محبوبترین دختر دبیرستان، « مرى » ( کورن وال )، دل بسته است. اما « مرى »، « جف براون » ( گودوین ) را ترجیح مىدهد که توجهى به درس ندارد و در عوض ورزشکار است.
قاتلی که به نام "انتقامجو" شناخته می شود، در لندن زنهای بلوند را به قتل می رساند. مردی اسرار آمیز به خانه آقا و خانم "بانتینگ" می آید و درخواست اجاره یک اتاق را می کند. دختر آنها یک مدل بلوند و کارآگاه مسئول پرونده است و...
« فاوست » ( اکمان )، دانشمندى پا به سن گذاشته، با شیطان ( یانینگس ) پیمان مىبندد تا طاعون را از شهر دور کند. سپس وسوسه مىشود تا جوانى ابدى بیابد و خیلى زود دخترى را به نام « مارگریت » ( هورن ) فریب مىدهد.
یک زندانی (یانینگس) که در آستانه آزادی است، سرگذشتش را برای رئیس زندان تعریف میکند: نام مستعارش “رئیس هولر” و در کار نمایش و سرگرمی بوده است. روزی دختری شهرستانی (دپوتی) را نزدش میآورند که میخواهد بهعنوان رقصنده کار کند. “هولر” با آنکه همسر و فرزند دارد، به دختر دل میبازد و با هم فرار میکنند. آن دو بهعنوان آکروباتباز در سیرک بهکار میپردازند و با آکروباتباز دیگری بهنام “آرتینلی” (وارد) گروهی سهنفره را تشکیل میدهند. پس از مدتی، “رئیس” به خیانت دختر پی میبرد و نفر سوم را میکشد و به زندان میافتد…
كيوتو ، سال 1882. « سانشيرو سوگاتا » ى جوان ( فوجيتا ) براى يادگيرى فنون رزمى مريد شخصى به نام « شرگورو يانو » ( اوكوچى ) میشود كه شكلى جديد از جوجيستو به نام جودو را بدعت گذاشته است.
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 12 جایزه دیگر.
گروهى از سیاستمداران نابکار ، روستایى ساده لوحى به نام « جفرسن اسمیت » ( استوارت ) را انتخاب میکنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد...
گوژپشت ناقوس زن کلیساى نتردام ، « کازیمودو » ( لاتن ) ، به دخترى کولى به نام « اسمرالدا » ( اوهارا ) دل مىبندد. در حالى که کشیش کلیسا ( میچل ) به « اسمرالدا » نظر سوء دارد و به خاطر حسادت به افسرى ( مارشال ) که مورد توجه دختر است ، او را زخمى مىکند و گناهش را به گردن دختر مىاندازد.
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
زنى شهرى ( ليوينگستن ) كه براى تعطيلات به روستا آمده، مرد دهقان متأهلى ( اوبراين ) را اغوا میکند و سپس مى كوشد او را به كشتن همسرش ( گينور ) و آمدن به شهر تشويق كند...
داستان از آنجا شروع میشود که "راوی" شاهده قتل همسایه اش میشود ولی رفته رفته بیناییِ خود را از دست می دهد ، او برای اینکه بتواند چشم هایش را جراحی کند احتیاح به پول دارد ، قاتلان نیز به اون پیشنهاد مبلغ هنگفتی را می دهند که سکوت اختیار کند ، و "راوی" بین دو راهی گیر میکند و ..
موضوع فیلم در مورد رابطه بین پسر و پدر است ، پدری که برای تربیت و پرورش پسرش میکوشد تا یک فرد مفید در جامعه باشد ، فیلم به ما رابطه دوستانه، عشق ،احساسات ، وابستگی به خانواده را نشان می دهد..
داستان در مورد یک مرد قمارباز است که بعد از اینکه ارث پدریش را در این راه به هدر میدهد ، با فاحــشه ای دوست و آشنا میشود که در پیدا کردن دخترش به او کمک کرده است..
زن مرموزی به نام "جین یونگ" وارد زندگی وکیلی به نام "سیون وون" که حافظه خود را از دست داده می شود . او عاشق جین یونگ می شود بدون این که از گذشته خود خبری داشته باشد . اما طی اتفاقاتی حافظه سیو وون در حال بازگشت است و ..
دختری به نام سو آ بدون ان که چیزی بداند به یک بیمارستان روانی برده شده و در آن جا بستری شده است و هر روز داروهای محتلفی به او تزریق می شود . او تصمیم می گیرد تا همه وقایعی که در این زندان اتفاق می افتد را به گوش جهانیان برساند . برای همین نامه ای به یک وکیل می نویسد و …