در روزهای پایانی امپراتوری عثمانی، فکریه، بیوه جوانی که به زور با نصیت نفی افندی ازدواج کرده است، درگیر اتفاقات پرتنشی میشود. او تلاش میکند تا راز شایعاتی را که درباره خانهای که در آن زندگی میکند و میگویند در آن جادوگری میشود، فاش کند.
داستان در مورد سه دوستی است که یک آخر هفته طولانی را در یک کلبه دورافتاده میگذرانند و قصد دارند در اعماق جنگلهای سوئد شکار کنند. با این حال، یک روز همه حیوانات بدون هیچ اثری ناپدید میشوند و جنگل به طرز عجیبی ساکت میشود.
اسکای رایلی، ستاره جهانی پاپ که قرار است تور جهانیاش را آغاز کند، شروع به تجربه رویدادهای ترسناک و غیرقابل توضیح میکند. با افزایش وحشتها و فشارهای شهرت، اسکای مجبور میشود با گذشتهاش روبرو شود.
گروهی از افراد برای به دست آوردن پول، به یک عمارت قدیمی و جنزده میروند. اما با گذشت زمان، اتفاقات ترسناک و ماورایی در این خانه رخ میدهد و جان آنها را تهدید میکند.
یک زن جوان که به طور پنهانی در عمارت مجلل یک میلیاردر زندگی میکند، به طور اتفاقی با رازهای تاریکی روبرو میشود و این موضوع او را درگیر نبردی ناامیدانه برای زنده ماندن میکند.
یک خانواده توسط یک شیطان کریسمس به نام جک فراست مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و باید اسرار تاریک خانواده خود را که دلیل نفرین شدن آنهاست، کشف کنند. در این کریسمس، جک برای گرفتن انتقام از بازماندگان خاندان از هیچ کاری فروگذار نخواهد کرد.
ابی بلیدکات، صاحب یک فروشگاه ویدیویی، کسبوکار خود را با قتل نوجوانان و شبیهسازی صحنههای فیلمهای ترسناک رونق بخشیده است. او بهعنوان اولین زن قاتل سریالی، در این مسیر با چالشهایی روبرو میشود و به زودی متوجه میشود که پشت این قتلها، واقعیتهای بسیار تلختری نهفته است.
گروهی از بازماندگان که قبلاً یک تجربه وحشتناک را در قطاری سپری کردهاند، مجبور میشوند مجدداً سوار همان قطار شوند. این بار، با تهدید جدیدی روبرو هستند و باید برای زنده ماندن مبارزه کنند.
وقتی شیطانی به نام "نقاش" به زمین میآید، مامور افبیآی، جورج روهن، خود را موظف میبیند که قتلهای فزایندهی نقاش را پنهان کند. همزمان، یک روزنامهنگار به نام ریلا مارتین تلاش میکند تا شبکهی دروغهای رو به رشد جورج را افشا کند.
یک خانواده برای تعطیلات به یک پناهگاه دور افتاده میروند اما وقتی متوجه میشوند جزیرهای که در آن هستند توسط یک قاتل زنجیرهای اشغال شده، همه چیز به طور غیرمنتظرهای تغییر میکند.
ده سال پس از وقوع حادثهای غمانگیز در اجرای نمایشنامهٔ "آواز کریسمس"، جمعی از دوستان سابق دانشگاه در یک کلبهی زمستانی گرد هم آمدند. اما این گردهمایی به کامشان خوش نیامد؛ چرا که سایهی مرگ بر سرشان سنگینی میکرد. قاتلی مرموز که لباس اَبَنِزِر اسکروج، شخصیت خبیث داستان، را بر تن داشت، آنها را یکی پس از دیگری به کام مرگ کشاند.
در پی انتشار گسترده ویدئوهایی که از سقوط دوبلین به دست زامبیها خبر میدهند، گروهی از جوانان روستایی در ایرلند در تشخیص واقعیت از دروغ دچار مشکل شدهاند. این داستان به این موضوع میپردازد که آیا وابستگی بیش از حد به دیگران میتواند افراد را برای رویارویی با شرایط بحرانی ناتوان کند.
این داستان، ماجرای یک مرد جوان مبتلا به فراموشی را روایت میکند که در جریان یک شیوع بیماری شبیه به زامبیها، با یک بقاگرای زبر و زبردست متحد میشود تا دوست دخترش را پیدا کند.