سیکیونگ، خبرنگاری جوان، برای افشای راز یک فرقهی مذهبی به آنها نفوذ میکند. او در مراسمی مرموز شرکت میکند و شاهد قربانی شدن افراد و روایت داستانهای عجیبی میشود. در پایان، سیکیونگ نیز با یک تصمیم سخت روبرو میشود.
گروهی از دانشجویان دکترای روانشناسی برای فارغالتحصیلی زودهنگام، باید شبی را در یک خانهی خالی از سکنه و ترسناک بگذرانند، یافتههایشان را ثبت کنند و زنده از آن خارج شوند.
داستان حول محور یک سرایدار ساده در یک کارخانه مبلمان میچرخد که به طور ناگهانی مورد حملهی افرادی ناشناس و خطرناک قرار میگیرد و مجبور میشود برای زنده ماندن بجنگد.
مردی که تنها بازماندهی یک فاجعهی جهانی است، در شرایطی بسیار دشوار قرار گرفته است. او علاوه بر مواجهه با ارواح گذشتهاش و جنون رو به رشدی که به او حمله کرده است، باید با تهدید جدیدی که از بیرون به او نزدیک میشود نیز مقابله کند.
سیتا نوجوانی بود که شاهد مرگ والدینش بر اثر یک بمبگذاری انتحاری به نام دین شد. او پس از آن زندگی خود را وقف پیدا کردن شرورترین فرد کرد و تصمیم گرفت که وقتی آن فرد بمیرد، خودش را نیز با او دفن کند تا ثابت کند عذابی که دین برای قبر وعده میدهد وجود ندارد و بنابراین دین حقیقت ندارد. اما عواقب وخیمی برای کسانی که باور ندارند در انتظار است.
گروهی از معدنچیان، در سفری اکتشافی به همراه یک پروفسور، راهی اعماق معدن میشوند. ریزش معدن، راه بازگشت آنها را مسدود میکند. در حین کاوش در معدن، به طور اتفاقی مقبرهای باستانی را کشف میکنند و ناخواسته، موجودی خونخوار را از خواب بیدار میکنند.
داستان در باتلاقهای خطرناک آلیگاتور الی اتفاق میافتد. دو مرد که در یک سرقت طلا شکست خوردهاند، درگیر یک مبارزه مرگبار میشوند. در همین حال، یکی از آنها باید پسر نوجوانش را از تهدید هیولای بیگ فوت محافظت کند.
این اثر، بازبینی جدیدی از داستان کلاسیک دکتر جکیل و آقای هاید است که توسط رابرت لوئیس استیونسون نوشته شده است. در این بازخوانی، شخصیت دکتر جکیل با رویکردی مدرن و امروزی مورد بررسی قرار گرفته است.
افرادی به شکل مرموزی در حال ناپدید شدن هستند. کسانی که از این ناپدید شدنهای اولیه جان سالم به در بردهاند، ناچارند برای بقا به هم بپیوندند. در این میان، آنها با کلیشههای آشنا و تکراری فیلمهای ترسناک روبرو میشوند.
داستان درباره یک خانوادهای است که مشکلات زیادی دارد و در نهایت به یک اتفاق غمانگیز ختم میشود. با این حال، این داستان، با وجود موضوع تلخ خود، حاوی لحظات طنزآمیزی نیز هست.
زوج جوان رارا و سوتان که پس از ماه عسل آماده شروع زندگی جدیدی هستند. رارا از پدر هلندی خود، ویلیام ساوندر، که عاشق اندونزی بود، یک مزارع چای بزرگ در جاوه مرکزی به ارث برده است.