آلیسون و جیسون، دو غریبه که هیچ آشنایی با یکدیگر ندارند، در دام یک هزارتوی وحشتناک گرفتار میشوند. این هزارتو بخشی از یک سرویس دوستیابی جدید و عجیب و غریب است که برای یافتن جفت روح افراد طراحی شده است. آنها باید با همکاری یکدیگر از این مکان هولناک فرار کنند و راهی برای نجات جان خود پیدا کنند.
آنجلیکا، یک جنگلبان، و ویکتور، همسر سابقش، ماموریت پیدا میکنند تا زنی گمشده را در منطقهای حفاظت شده در سوئد پیدا کنند. در حین جستجو، آنها به غارهای تسخیر شدهای میروند که با گذشته خود روبرو میشوند و رازهای هولناکی را در مورد این منطقه کشف میکنند. آنها در این مسیر با موجودی افسانهای نیز روبرو میشوند و باید برای زنده ماندن با آن مبارزه کنند.
یک اینفلوئنسر جوان پس از اینکه از حمله یک کوسه مرموز جان سالم به در می برد، به موجودی هولناک تبدیل می شود و در ساحل ونیز کالیفرنیا به شکار انسان ها می پردازد.
این فیلم روایتگر ماجرای دو کارآگاه کمتجربه است که در حین تحقیق برای حل یک پرونده قتل، به طور غیرمنتظرهای وارد دنیایی موازی میشوند که تجسمی از وحشتناکترین کابوسهای آنهاست.
در بحبوحه دوران کمونیسم، پناهندهای بیپول دل به یک خونآشام جوان و خاص میسپارد که همراه با خدمتکار دست و پا چلفتیاش در ساحل اوقات خود را سپری میکند. داستانی کمدی با محوریت خونآشام و رویکردی مارکسیستی.
زنی که داغدار مرگ مرموز همسرش است، برای خلاصی خانوادهاش از شر روحی پلید که آنها را آزار میدهد، از یک شکارچی ارواح کمک میگیرد. اما این شکارچی بیخبر از راز هولناکی است که این خانواده به هر قیمتی آن را پنهان نگه داشتهاند.
در آستانه هفتاد و پنجمین سالگرد تولدش، میلیاردر ثروتمندی که از فرزندانش دور مانده، آنها را به خانهاش فرا میخواند. ترس از جان او را بر آن داشته که این کار را انجام دهد، زیرا او معتقد است که امشب کسی یا چیزی قصد کشتن او را دارد. برای آنکه از کمک فرزندانش مطمئن شود، سهم ارث هر یک را به خطر میاندازد.
این فیلم کمدی-ترسناک، داستان شهری را روایت میکند که در اثر نفرینی در زمان گرفتار شده است. سه نفر از ساکنان این شهر با روحی روبرو میشوند که آنها را به چالش میکشد تا خرافات، سنتها و عشق را زیر سوال ببرند.
دو دوست که خاطره یک جنایت گذشته آنها را آزار میدهد، خود را در یک فروشگاه رفاه همراه با غریبههایی گرفتار میبینند، جایی که ارواح رها شده در کمین قربانیان خود هستند.
گروهی از دوستان با بیاحتیاطی قوانین ممنوعه خواندن تاروت را زیر پا میگذارند و ناخواسته شر غیرقابل وصفی را که در تاروتهای نفرینشده اسیر شده، آزاد میکنند. یکی پس از دیگری، آنها با سرنوشت خود روبرو میشوند و در یک مسابقه با مرگ گرفتار میشوند.
در آپارتمانی در نیویورک، خانوادههایی پس از حمله با سلاحهای بیولوژیکی، در دوران قرنطینه و انزوا برای زنده ماندن در شرایط جدید تلاش میکنند، در حالی که با کمبود غذا، انرژی و صبر روبرو هستند.
هانا، گیمری ماهر که از آگورافوبیای شدید رنج میبرد، با دریافت تجهیزات جدیدی که مهارت او را در بازی افزایش میدهد، دچار تردید میشود. او درمییابد که این تجهیزات شاید قادر به خواندن ذهن او - یا حتی کنترل آن - باشند.
یک ستاره شبکههای اجتماعی در جنگلهای کارولینای شمالی ناپدید میشود و دوستانش به دنبال یافتن او هستند. نادیده گرفتن افسانه سرزمین نفرینشده فقط اولین اشتباه آنها بود.
دختر جوانی که از اسکیزوفرنی زودهنگام رنج میبرد، پس از بازگشت به خانه دوران کودکی خود در روستایی، با عروسکی عجیب روبرو میشود که اتفاقات غیرطبیعی را برای او رقم میزند.