گروهی از افراد مشهور در شبکههای اجتماعی، سفری ماجراجویانه به عمارتی قدیمی و ترسناک دارند که گفته میشود محل تجمع یک گروه شیطانپرست بوده است. آنها تمام لحظات این سفر را به صورت زنده برای دنبالکنندگان خود به نمایش میگذارند.
انیماتوری که با تکنیک استاپ موشن کار میکند، پس از فوت مادرش که زنی سختگیر و سلطهگر بود، در رنج و عذاب است و با مسائل روحی و روانی درونی خود در جدال است...
برنده 1 جایزه ساعات پربیننده همچنین نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
ویکتور فرانکنستاین» (برانا) تحت تأثیر تجربه های استادش، «والد من» (کلیز)، دچار وسوسه ی چیرگی بر مرگ می شود. وقتی ولگردی (دنیرو) «والدمن» را می کشد و به دار آویخته می شود، «ویکتور» مغز «والدمن» را در سر جنایتکار قرار می دهد و موفق می شود او را به زندگی بازگرداند…
گروهی از جوانان فیلمساز، با هدف ساخت مستندی درباره یک خانهی قدیمی و مرموز، به سفری پرماجرا قدم میگذارند. اما در دل این خانه، نیروهای ماوراییای آنها را انتظار میکشند که درگیر جنگی باستانی برای تصاحب روح زمین هستند.
دهکده هنوز هم اسرار زیادی در خود پنهان کرده است. تکه به تکه از این اسرار فاش میشود، از جمله وحشتی که از ترسناکترین موجود، یعنی بادراووهی، نشأت میگیرد.
در پی نقص فنی خودرو در شهرکی کوچک و مرموز، زوج جوانی ناچار به شبمانی در کلبهای دور افتاده میشوند. وحشت و هراس بر آنان غلبه میکند، هنگامی که سه فرد ناشناس نقابدار با بیرحمی و بدون هیچ انگیزهای آشکار به آنان حمله میکنند.
دستهای از جنایتکاران پس از ربودن دختر بالرین یک شخصیت قدرتمند در دنیای زیرزمینی، به عمارتی دور افتاده پناه میبرند، غافل از اینکه با دختری معمولی روبرو نیستند و در این عمارت محبوس شدهاند.
پدری مضطرب به نام لئون، پسر خود را برای کمپینگ به منطقه آپالاچی میبرد. اما در آنجا، یک فرقه محلی دیو جلاد را احضار میکند و پسر لئون ناپدید میشود. لئون در میان مرگ و میرها که هر روز بیشتر میشود، باید با اعضای فرقه و هیولا روبرو شود تا پسرش را پیدا کند.
گروهی از دوستان قدیمی دانشگاه در سفری غواصی در دریای کارائیب برای کاوش در لاشه یک ناو جنگی جنگ جهانی دوم به هم میپیوندند و خود را در میان انبوهی از کوسههای سفید بزرگ در اعماق اقیانوس در میان هزارتوی زنگ زده فلز گرفتار میبینند.
"یاق" پس از بازگشت به شهر خود، با چالشی بزرگ روبرو میشود. خواهر کوچکترش به بیماری نادری مبتلا شده که رفتارهای عجیبی را در او به وجود آورده است. "یاق" تمام تلاش خود را میکند تا راهی برای درمان خواهرش پیدا کند و او را از این بیماری نجات دهد.
قاتل سریالی معروف به «اومیکرون کِش» پس از حمله وحشیانه اوباشان و بستری شدن در بیمارستان با جراحات شدید، سوگند انتقام میخورد و دوران جدیدی از وحشت را آغاز میکند.
پس از مرگ پدرش، مردی و دو دخترش قرار است مزرعه خانوادگی را به ارث ببرند. آرزوی پدرش این بود که آنها از حیوانات مزرعه مراقبت کنند. این انتقال برای خانواده با چالشهای زیادی همراه خواهد بود.