در فولکلور هندی، هیولایی به نام وندیگو وجود دارد که نیمه انسان و نیمه گوزن است. این هیولا می تواند به اختیار خود تغییر شکل دهد و می تواند بسیار خطرناک باشد...
قرصهای قرمز بزرگی که از یک عارف ساکن جنگل گرفته میشوند، برای کمک به مدیتیشن استفاده میشوند. اما، مصرف این قرصها توسط افراد غیرمتخصص میتواند منجر به رشد یک درخت عظیم در معده و پاره شدن پوست شود.
بابی شانزده ساله، به خاطر مرگ زودهنگام مادرش از نظر عاطفی آسیب دیده است. او به طور اتفاقی باعث مرگ یک راهبه میشود و زنجیرهای از اتفاقات ماورایی را به راه میاندازد که او را به جهنم میکشاند.
ساکنین یک شهر معدنی دور افتاده متوجه می شوند که عاملی شیمیایی باعث رشد غیر طبیعی عنکبوت های آنجا شده است و بزودی گروهی از ساکنین برای مقابله با این هیولاها آماده می شوند...
چند دوست جوان با یکدیگر سفری را شروع می کنند ، اما یکی از آنها به نام "کن" نزدیک یک قبر ، با یک زن مرموز ملاقات می کند و بعد از آن زندگی اش برای همیشه تغییر می کند ...
یک دختر جوان دفتر خاطرات عجیبی پیدا میکند که میتواند توهمات را برانگیزد، که توسط دو نفر از همدانشآموزان ارشدش که به نظر میرسد پیوندی نزدیک و غیرمعمول دارند، نگهداری میشود.
«جان کلاین» (گیر)، خبرنگاری است خوش آتیه که به واسطه ی مرگ همسر محبوبش، «مری» (مسینگ) در تصادف اتومبیل خرد و درهم شکسته است. «مری» درست پیش از تصادف تصویری تکان دهنده از موجودی شبیه شاهپرک را دیده بوده و ...
هنگامی که یک خون آشام شریک زندگی خود را می کشد، یک مامور ویژه NSA با افسر دیگری که یک خون آشام "خوب" است در تلاش برای ردیابی قاتل خون آشام شیطانی قرار می گیرد...
اندکی قبل از مرگش در سال 1547، پادشاه مجروح هنری هشتم مجبور می شود به خانه ای که بسته است پناه ببرد. در حالی که آنجاست، او باید هم با مرگ و میر خود و هم با ارواح گذشته اش مقابله کند...
مرگ اسرارآمیز سر چارلز باسکرویل به دلیل نفرین طولانی مدتی است که خانواده او را برای 200 سال دنبال کرده است، یک سگ شکاری ماوراء طبیعی که در دریاچه ها پرسه می زند. کارآگاه شرلوک هلمز تلاش می کند تا حقیقت را کشف کند.
داستان در رابطه با مترسک ادم خوار و عجیبی است با ویژگیهای خفاشی که هر ۲۳ سال یکبار ۲۳ روز به سراغ مردم می اید تا حسابی شکمشو سیر کنه و حالا روز ۲ است و بار دیگر امده تا قربانی بگیرد و اولین قربانی پسر بچه روستایی است از طرفی یک سری بچه های مدرسه ای برای اردو به نزدیکی ان شهر امدند و بی خبر از حوادث…
یک جانباز جنگی که از اختلال روانی رنج میبرد، به صورت سریالی زنان جوانی را که شبیه دشمن قدیمیاش هستند، به قتل میرساند. پس از فرار از زندان و نفوذ به پلیس، او همچنان به کشتن ادامه میدهد.